200. سخنی با خوانندگان کتاب:
بارها چه در خارج زندان و چه در زندان با این مشکل مواجه شدهام که تا از روایتی انتقاد میکردم، میپرسیدند: مگر در کتب أهل سنّت چنین و چنان نیست؟ چرا از آنها چیزی نمیگویی؟ در حالی که ـ لاأقلّ عُلماء ـ به خوبی میدانند که من زادة قُم و پرورده حوزة علمیّة قم و نجفام. امّا با این حال دائماً سعی دارند مرا در برابر عوام، سنّی و مدافع اهل سنّت جلوه دهند!!
به همین سبب در این روزها که با لقای حقّ، فاصلة چندانی ندارم، به منظور إتمام حجّت ـ لاأقلّ با اهل انصاف ـ تصریح و تأکید بلکه اصرار میکنم و خداوند متعال را گواه میگیرم که اینجانب تعصبّی نسبت به فِرَق اهل سنّت ندارم، بلکه من نیز مانند منصفین اهل سنّت به هیچ وجه تمامی احادیث صحیحین را صحیح نمیدانم و با برادر جلیلالقدر جناب «مصطفی حسینی طباطبائی» ـ أیّده الله تعالی ـ که در کتاب شریف خیانت در گزارش تاریخ (چاپ أوّل، ج 1 ص 58-59) آراء برخی از علماء را در مورد عدم صحّت تعدادی از احادیث صحیحین آورده است، کاملاً موافقم و به هیچ یک از مذاهب اهل سنّت مقیّد نیستم.
نکتة دیگر آنکه عدّهای از علمای شیعه از جمله آیت الله «محمدحسن مظفّر» و «هاشم معروف الحسنی» و «صادق نجمی» و سایرین، از جوامع روایی اهل سنّت، انتقاد کردهاند در حالی که صحاح ستّه در میان مردم ما رواج ندارد و کسی تحت تاثیر کتب مذکور نیست بلکه مردم شیفته و فریفتة امثال کلینی و صدوق هستند! اگر در محیط ما، اشکالات و ایرادات صحیحین را بگویم مانند آن است که در لیبی یا در حرمین یا در مصر و.... اشکالات و معایب «کافی» و «تهذیب» را بگویم در حالی که مردم بلاد مذکور کاری به این کتب ندارند. تکلیف شرعی این حقیر در امر به معروف و نهی از منکر، بنا به قاعدة اهمّ و مهمّ آن است که به جای توجیه و تأویل و إخفای خرافاتی که در مذهب تشیّع رواج یافته، مردم را از حقائق آگاه ساخته و ایرادات کتب کلینی و امثال او را بیان نموده و از اهل بیت در برابر خرافیّون ـ که خود را دوستدار اهل بیت معرّفی میکنند ـ دفاع کنم، تا إن شاء الله تعالی و بإذنه و توفیقه، مشمول این آیة شریفه نباشم که فرموده:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ﴾ [البقرة: 159]
«همانا کسانی که آنچه را که ما از نشانهها و دلائل روشن و رهنمودی که فرو فرستادهایم، پس از آنکه آن را برای مردم در کتاب بیان کردیم، کتمان میکنند، خداوند آنان را لعنت میکند و لعنت کنندگان نیز ایشان را لعنت میکنند».
نکتة دیگری که انصاف به ذکر آن، حکم میکند آن است که غالباً به منظور دفاع از «کافی» میگویند اشتمال یک کتاب بر چند خبر مجعول یا مجهول و ضعیف یا مرسل موجب بیاعتباری کلّ کتاب نمیتواند باشد، صحیحین نیز با اینکه از آنها تعریف و تمجید بسیار میشود، فاقد أخبار ناصحیح نیستند أمّا کسی کلّ آنها را بیاعتبار نمیداند. باید توجّه داشت که فرق بسیار است میان کتابی مشتمل بر چهار یا سه هزار حدیث که صد و ده حدیث (یعنی حدود سه درصد) آن ضعیف باشد[1] و کتابی با حدود شانزده یا پانزده هزار حدیث که حدود 9000 حدیث (یعنی حدود 56 یا 60 درصد) آن ناصحیح باشد[2].
تذکّر دیگر آن است که غالباً اگر از کلینی یا صدوق و.... انتقاد شود، برای مرعوب کردن مخاطب، میگویند: کلینی دانشمندی بزرگ و شاگرد بزرگانی از قبیل «علیّ بن ابراهیم قمّی» و «محمّد بن حسن صفّار» مؤلّف «بصائر الدّرجات» و «محمّد بن یحیی العطّار» و.... و.... بوده است. سپس اقوال علمای مشهور را ـ که در قرون بعد میزیستهاند ـ دربارة او ردیف میکنند تا کلینی را عالمی بزرگ و بصیر جلوه دهند!!
اولاً: بزرگانی که به عنوان مشایخ و اساتید او نام میبرند، ما در این کتاب معرّفی کردهایم[3] خوانندة محترم خود میتواند دربارة این بزرگان(؟!!) قضاوت کند.
ثانیاً: پساز مطالعة کتاب حاضر، خواننده خود میتواند دربارة میزان فهم و سوادِ کلینی یا صدوق و آشنایی آن دو با قرآن، قضاوت کند و سپس به مقدّمة جلد اوّل «کافی» (ص 26 به بعد) و تعریفهای اغراقآمیزی که آقای «حسینعلی محفوظ» از قول علما دربارة «کافی» و کلینی، گردآوری کرده، مراجعه کند تا بداند این تعریفها و تمجیدها از مصادیق بارز «رُبَّ مَشهورٍ لا أصلَ لَهُ» است و با تعصّب فرقهای گفته شده و متّکی به واقعیّت نیست و اصولاً علمای هر فرقهای، از پیشینیان خود تعریف و تمجید فراوان کرده و دربارة آنان مبالغه میکنند و ذکر اینکه «مجلسی» خرافی و یا شاگردش «عبدالله أفندی» یا بحرالعلوم یا محقّق کرکی یا خوانساری متعصّب، مؤلف «روضات الجنّات»[4] و نظایر اینان، از کلینی و کافی تعریف و تمجید فراوان کردهاند، مبیّن چیزی نیست مگر تعصّب فرقهای و مشابه تعریف و تمجید بسیاری است که نویسندگان سایر مذاهب، از علمای خود میکنند. (فتأمّل)
حمد بی حدّ و سپاس بیقیاس و شکر بیکران خدای رحمان رؤوف رحیم را که به این بندة ناچیز با این حال زار و نزار، توفیق و فرصت تهذیب و تکمیل این کتاب را عطا فرمود و به فضل و رحمت و کرمش امید دارم که تألیف این کتاب را از این حقیر، قبول فرماید و آن را موجب بیداری مردم و توجّه بیشتر به قرآن کریم و مایة تقریب قلوب مسلمین به یکدیگر قرار دهد. آمین یا ربّ العالمین، ﴿وَمَا تَوۡفِيقِيٓ إِلَّا بِٱللَّهِۚ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَإِلَيۡهِ أُنِيبُ﴾.
خادم الشّریعة المطهّرة: سیّد ابوالفضل ابن الرّضا (برقعی)
[1]- چنانکه «ابن حجر عسقلانی» درباره صحیح بخاری گفته است.
[2]- چنانکه از کتاب «مرآة العقول» مجلسی میتوان دریافت.
[3]- ر. ک. کتاب حاضر، ص 161 و نیز فهرست مطالب کتاب.
[4]- نمونهای از اقوال او را در کتاب حاضر صفحۀ 179ببینید.