100. باب أنّ الأئمّة وَرِثوا عِلم النّبيّ وجمیع الأنبیاء والأوصیاء الّذین من قبلهم

کلینی در این باب هفت روایت ثبت کرده که همة آنها مخالف قرآن است و راویان آنها از غُلاۀ و ضعفا به شمار می‌روند. آقای بهبودی هیچ یک از هفت روایت این باب را صحیح ندانسته امّا مجلسی حدیث 1 را حسن و 2 را ضعیف و 4 و 5 و 6 را صحیح و 7 را مجهول دانسته و دربارة حدیث 3 سکوت کرده است. روایات این باب نیز دارای اشکالات باب قبل است.

* حدیث 1- این حدیث را «علیّ بن ابراهیم» نقل کرده که قائل به تحریف قرآن است! و مدّعی است که امام رضاu فرموده: اگر فردی را ببینیم، می‌دانیم که او در واقع مؤمن است یا منافق! که این ادّعا مخالف قرآن است. زیرا خدا به پیامبرش فرموده:

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُعۡجِبُكَ قَوۡلُهُۥ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَيُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلۡبِهِۦ وَهُوَ أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ﴾          [البقرة: 204]

«و از مردم کسی هست که سخنش را در زندگی این جهان می‌پسندی و او [حتّی] خدا را برآنچه در دل دارد گواه می‌گیرد در ­حالی­که [در واقع او] سخت‌ترین دشمن [حقّ] است».

و فرموده:

﴿وَمِمَّنۡ حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ لَا تَعۡلَمُهُمۡۖ نَحۡنُ نَعۡلَمُهُمۡ﴾             [التوبة: 101]

«بادیه‌نشینان پیرامون شما بعضی منافق‌اند و برخی از اهالی مدینه نیز بر نفاق خو گرفته‌اند تو [ای پیامبر] آنها را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم».

آیا امام ممکن است خلاف قرآن بگوید؟ همچنین مدّعی است که امام فرموده: «نحن المخصوصون في کتاب الله = در کتاب­خدا ما افراد مخصوص‌ایم» با اینکه خدا بارها در قرآن فرموده: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ﴾ یا ﴿بَيَانٞ لِّلنَّاسِ﴾ و ﴿هُدٗى لِّلنَّاسِ﴾ و  فرموده:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا كَآفَّةٗ لِّلنَّاسِ﴾                                                                   [سبأ: 28]

«و تو را (ای پیامبر) نفرستاده‌ایم مگر برای همة مردم».

و نفرموده «لِلأئِمَّة».

    آیا هدف این جاعلین از این اکاذیب آن است که قرآن را کتابی مخصوص یک عدّه، جلوه دهند و مردم را از قرآن دور کنند؟!

در این حدیث آیه‌ای از قرآن را به این صورت نقل می‌کند و می‌گوید: ما کسانی هستیم که خدا دینش را برای ما تشریع کرده و در کتابش گفته است: «نحن الّذین شرع الله لنا دینه فقال في کتابه: شَرَعَ لَكُم یَا آلَ مُحَمَّدٍ مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا .... أَنۡ أَقِيمُواْ ٱلدِّينَ یَا آلَ مُحَمَّدٍ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِيهِۚ  وَکُونُوا عَلَی جَمَاعَةٍ كَبُرَ عَلَى ٱلۡمُشۡرِكِينَ مَنْ أَشْرَكَ بِولاَیَةِ عَليّ مَا تَدۡعُوهُمۡ إِلَيۡهِۚ مِنْ ولاَیَةِ عَليّ إنَّ اللهَ یَا محمّد يَهۡدِيٓ إِلَيۡهِ مَن يُنِيبُ!!»

ای خوانندة با انصاف مصحف شریف را باز کن و آیة سیزدهم سورة «شوری» را که در مکّه نازل شده، بنگر و با آنچه در کافی آمده مقایسه کن. در آن زمان حضرت علیu هنوز ازدواج نکرده بود و مسألة وصایت و امامت به هیچ وجه مطرح نبود تا مشرکین مکّه کسی را در ولایت و خلافت علیu با او شریک بشمارند یا نشمارند. اصولاً اختلاف پیامبر با مکّیان بر سر مسألة «توحید» بود نه «امامت».

من اطمینان دارم که این کذّابین نه به خدا ایمان داشته‌اند و نه به قیامت و إلّا این همه به خدا و امام دروغ نمی‌بستند. نگارنده به هنگام بررسی باب 80 (= باب أن الرّاسخین في العلم هم الأئمّة) از خود می‌پرسیدم: چرا این راویان کذّاب این قدر اصرار دارند که منحصراً أئمّه را مصداق «راسخون في العلم» قلمداد کنند. اکنون فهمیدم که اصرار آنها از آن روست که قصد دارند هر دروغی را به قرآن نسبت دهند و اگر کسی سؤال یا اشکال کند، دهانش را به این بهانه ببندند که اینها تأویل آیات است و فقط امام می‌داند و شما نمی‌دانید! امّا ـ چنانکه در باب مذکور گفته‌ایم ـ غفلت یا تغافل کرده‌اند که تأویل آیات حتّی در اختیار «راسخون في العلم» نیست، وانگهی این مسأله ربطی به معنی و ترجمة آیات ندارد و اگر کسی بخواهد با قرآن بازی کند، می‌توان و باید او را رسوا کرد. والحمد لِلّه.