158. باب حالات الأئمّة‡ في السّنّ
کلینی در این باب هشت حدیث گِرد آورده که البتّه برخی از آنها تکراری است. مجلسی حدیث 1 را همطراز صحیح و حدیث 2 را صحیح و حدیث 3 را مرسل و 4 و 5 و 7 را ضعیف و 6 را مجهول و 8 را حسن شمرده است. بهبودی فقط حدیث 2 و 8 را صحیح دانسته است.
چنانکه قبلاً نیز گفتهایم: یکی از مشکلات شیعیان پس از حضرت رضاu نابالغ بودن حضرت جواد و حضرت هادی بود. لذا روایات این باب را ترتیب دادهاند تا مشکل نابالغ بودنِ امام را برای عوام توجیه کنند[1].
در روایت اوّل و سوّم مطالبی دربارة حضرت عیسی و حضرت یحیی و حضرت سلیمان ـ صلوات الله علیهم ـ گفته تا بتواند آنها را با حضرت جواد و حضرت هادی قیاس کند! ما دربارة این موضوع در ابواب قبل (ص693) سخن گفتهایم و در اینجا تکرار نمیکنیم. در روایت اوّل گفته است: هنگام حیات پیامبر اکرمص، حضرت علیu حجّت خدا بر مردم و اطاعتش واجب بود ولی در زمان حیات رسول خداص ساکت بود و سخن نمیگفت. میپرسیم: مردم از حجّت ساکت و خاموش چگونه اطاعت کنند؟! علاوه بر این، چنانکه قبلاً نیز گفتهایم: در روایت اوّل، رسالت حضرت عیسیu را در هفت سالگی و در روایت دوم در کمتر از سه سالگی دانسته است! در تعجّبام که کلینی چگونه بدون هیچ توضیحی این دو روایت را به عنوان قول معصوم در کنار هم نوشته است؟
در حدیث هفتم میگوید: خدا دربارة «امامت» نیز مانند «نبوّت» احتجاج فرموده است! میپرسیم: خدا در کجای کتابش دربارة امامت حجّت آورده است؟ لطفاً آیة مذکور را به ما معرّفی کنید زیرا آنچه که از قرآن ارائه میکنید همگی دربارة نبوّت است و ربطی به امامت ندارد. علاوه بر این، چنانکه قبلاً نیز گفتهایم سخن ما در امکانِ نبوّتِ نابالغ نیست بلکه در وقوع و تحقّق امامت امام نابالغ إلهی است که تاکنون جُز ادّعا و چند حدیث ضعیف چیزی ندیدهایم.
در حدیث هشتم «علیّ بن حسّان»[2] مدّعی است که امام جواد فرموده: حضرت علیu در نُه سالگی به پیامبر ایمان آورد. من نیز نُه سالهام! میگوییم: این قیاس کاملاً خطاست زیرا حضرت علیu در نُه سالگی امامت امّت را بر عهده نگرفت در حالی که کسی در مسلمان و مؤمن بودن حضرت جواد سخنی ندارد بلکه سخن در امامت اوست. به نظر ما امام باید مانند ماموم تحصیل کند و نمیتوان امامی را که به وی وحی نمیشود با نبّی قیاس کرد و همچنین نمیتوان حُکم حضرت یحییu را که استثناء است، بدون دلیل شرعی بر سایرین جاری دانست. اگر خدا میخواست غیر از آن حضرت را، در طفولیّت بر مؤمنین زعامت دهد، در قرآن بیان میفرمود.
[1]- روایاتی که در آنها معجزاتی برای این دو بزرگوار تراشیدهاند نیز به همین منظور جعل شده است.
[2]- وی در صفحه 409 همین کتاب معرّفی شده است.