27. باب النّوادر
این باب مشتمل بر پانزده حدیث است که آقای بهبودی حدیث نهم و دهم را صحیح دانسته و مجلسی فقط روایت سوّم را صحیح شمرده است.
متن شش حدیث نخست این باب، بسیار خوب است. در روایت ششم میفرماید: «إنّ رُواة الکتاب کثیر وإنَّ رُعاته قلیل وکم من مُستَنصح لِلحدیث مُستَغِشّ لِلکتاب= همانا روایتکنندگان کتاب (= قرآن) بسیار و رعایتکنندگان آن کماند و چه بسیار کسانی که خیرخواه و دوستدار حدیثاند و خائن به کتاب (= قرآن)». نگارنده گوید: این حدیث شرح اوضاع زمانة ماست که علماء غالباً میکوشند قرآن را به نفع حدیث تأویل و توجیه کنند! و آنچنانکه در برابر حدیث خضوع میکنند، در برابر قرآن کریم خاضع نیستند!!
* حدیث 8- مرسل و فاقد اعتبار است. متن آن نیز کلامی از حضرت باقرu دربارة آیة 24 سورة عبس نقل کرده که تناسبی با آیة مذکور و آیات پس از آن ندارد و معنای مذکور سبب قطع ارتباط و تناسب معنوی آیه با آیات بعدی و مخالفت با سیاق آیات میشود و بعید است که امام چنین سخنی فرموده باشد.
* حدیث 9- از لحاظ متن خوب است. البتّه خود کلینی به حدیث نهم عمل نکرده و إلّا میبایست بسیاری از احادیث کتابش را روایت نمیکرد؛ فی المثل حدیث اول باب 38 را که حتّی بافندهای چون مجلسی از فهم آن اظهار عجز کرده است[1].
* حدیث 10- وجود «ابن فضّال» در سند این حدیث موجب عدم اعتبار حدیث است. ما خاندان «فضّال» را که از بزرگان «واقفیّه» محسوب میشوند، قبلاً معرّفی کردهایم[2]، امّا در اینجا نیز چند حدیث دیگر از اباطیل آنان را ذکر میکنیم تا انحرافشان بیشتر معلوم شود و خوانندگان بدانند که منقولات اینها غالباً مانند روایت 15 روضة کافی ناموجّه است[3].
یکی از افراد این خاندان موسوم به «حسن بن علیّ بن فضّال» روایتی نقل کرده که جز برای تجرّی مردم بر گناه به کار نمیآید و ما در اینجا ترجمة آن را میآوریم:
راوی می گوید: به امام باقرu گفتم: همانا ما همسایهای داریم که همة محارم را مرتکب شده و حتّی نماز هم نمیخواند تا چه رسد به دیگر محرّمات! فرمود: سبحانالله، گناه بزرگی است، آیا شما را از بدتر از آن باخبر نسازم؟ گفتم: چرا، فرمود: مخالف ما از او بدتر است، همانا بندهای نیست که اهل بیت نزدش یاد شوند و او رقّت آورد، جز اینکه فرشتگان پشتش را نوازش کنند و تمامی گناهانش آمرزیده شود جز اینکه گناهی که موجب خروج از ایمان باشد، مرتکب شود. و همانا شفاعت پذیرفته میشود مگر دربارة ناصبی (= مخالف ما) و همانا مؤمن برای همسایهاش که هیچ کردار نیکی ندارد، شفاعت میکند و میگوید: پروردگارا، همسایهام مرا آزار نمیکرد و شفاعتش پذیرفته شود و خداوند ـ تبارک و تعالی ـ میفرماید: من پروردگار تو و سزاوارترم که به جای تو او را پاداش دهم با اینکه هیچ کردار نیکی ندارد! و همانا کمترین تعداد شفاعتشوندگان یک مؤمن سینفر است و در این هنگام است که اهل دوزخ میگویند:
﴿فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِينَ ١٠٠ وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٖ﴾ [الشّعراء: 101][4]
«ما نه شفاعتگری داریم و نه دوستی صمیم».
علاوه بر این، «ابن فضّال» به تحریف قرآن نیز معتقد بوده و روایت کرده که امام رضاu آیة 40 سورة توبه را چنین قرائت فرمود: «فأنزل الله سکینته على رسوله وأیّده بجنود لم تروها»[5] گفتم: آیا چنین است؟! فرمود: «هکذا نقرؤها وهکذا تنزیلها = چنین میخوانیم و این چنین نازل شده است»[6]. حتّی مجلسی اعتراف کرده که این حدیث دلالت دارد بر اینکه مصحف أئمّه در برخی از کلمات با مصحفی که در اختیار مردم هست تفاوت و اختلاف دارد!
بعید نیست که چون «ابن فضّال» واقفی و از مخالفین حضرت رضاu بوده با جعل اینگونه روایات قصد داشته مسلمین را از اطراف آن حضرت پراکنده سازد. حضرت رضاu خود نیز تصریح کرده است که مخالفین، روایاتی علیه ما جعل کردهاند[7].
آری، چنین کسی روایت دهم این باب را نقل کرده است. از این رو نمیتوانیم مطمئن باشیم که آیا واقعاً حضرت صادقu به ذیل آیة 43 سورة نحل و یا آیة 7 سورة أنبیاء استشهاد فرموده است، زیرا با توجّه به صدر هر دو آیه معلوم است که مقصود از ﴿أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ﴾ اهل کتاب غیرمسلمان (= پیروان تورات و انجیل) است. گرچه میدانم که ممکن است گفته شود: امام صرفاً به جهت تشابه و تناسب موضوع با آیة مذکور، بدان اشاره فرموده و منظور آن حضرت تفسیر و توضیح آیه نبوده است. البتّه این توجیه نیز احتمالی بیش نیست که موجب اطمینان نمیتواند بود.
متن روایات یازدهم و دوازدهم و چهارم بسیار خوب است.
* حدیث 13- را مجلسی ضعیف شمرده. راوی میگوید: شنیدم که حضرت صادقu میفرمود: مقام و منزلت مردم را بدان مقدار که از ما روایت میکنند، بشناسید. میپرسیم: آیا مثلاً «سهل بن زیاد» که بسیار روایت میکند مقامش از «محمد بن نافع» بیشتر است؟
* حدیث 15- سند روایت با وجود «مُعَلَّی بن محمّد» ضعیف است و همچنین وجود «وَشّاء» و «حسین بن محمّد الأشعری» که در صفحات قبل با آنها آشنا شدهایم[8]. به نظر ما بر میزان مشکوک بودن روایت میافزاید. متن آن نیز مانند اغلب روایات جناب «أشعری» نامستقیم و ناموجّه است. میگوید: «عثمان الأعمی» به امام باقرu عرض کرد: حسن بصری معتقد است کسانی که علم را کتمان کنند بوی بد شکمشان دوزخیان را رنج و آزار میدهد، امام در مخالفت با سخن وی فرمود: بنابراین، مؤمن آل فرعون هلاک شده است! از زمان بعثت حضرت نوحu علم پنهان بوده است! حسن بصری به راست برود، به چپ برود [به هر طرف که برود، بداند] که سوگند به خدا، علم جُز در اینجا [= نزد ما] یافت نمیشود!!
به نظر ما جُز دشمن این کلام را به امام نسبت نمیدهد، چون به طور ضمنی و غیرمستقیم امام را با قرآن ناآشنا جلوه میدهد. زیرا قرآن میفرماید: مؤمن آل فرعون «ایمانش» را مکتوم میداشت [غافر: 28] و هیچ ارتباطی به قول حسن بصری ندارد. زیرا وی میگوید: کتمان علم نابجاست و قول او موافق قرآن است [البقرة: 159و 174] امّا امام در ردّ رأی او به کتمان ایمان اشاره میکند! دیگر آنکه میگوید: از زمان نوحu علم مکتوم بوده است! آیا انبیاء و پیروان واقعی ایشان، علم را اظهار نمیکردند؟ پس هدف از بعثت آنها چه بوده است؟
[1]- مرآة العقول، دارالکتب الإسلامیّة (طهران)، ج 2، ص 24.
[2]- ر. ک، ص 118 به بعد همین کتاب.
[3]- روایت 15 روضه کافی را در صفحه 112 کتاب حاضر آوردهایم.
[4]- حدیث 72 روضه کافی است که هر دو «محمّدباقر» آن را صحیح ندانستهاند.
[5]- آیهی کریمه در قرآن کریم: ﴿فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَيۡهِ وَأَيَّدَهُۥ بِجُنُودٖ لَّمۡ تَرَوۡهَا﴾. [مُصحح]
[6]- حدیث 571 روضه کافی است که هر دو «محمّدباقر» آن را صحیح ندانستهاند.
[7]- ر. ک، زیارت و زیارتنامه، ص 154 و 155.
[8]- وشّاء را در صفحه 149 به بعد و حسین بن محمّد در صفحه 163 به بعد معرّفی کردهایم.