8. تذکّرات لازم
بیمناسبت نیست که در اینجا چند نکتة مهم و چند اصطلاح را که در این کتاب به کار رفته اجمالاً به خوانندگان عزیز یادآور شوم، ولی علاقمندان به تفصیل بیشتر باید به کتب درایی رجوع کنند.
بدان که «خبر» بر دو نوع است: 1- خبر متواتر 2- خبر واحد.
1- خبر متواتر: خبر یا حدیثی است که تعداد رُوات آن در همة طبقات بلااستثناء به حدّی است که تبانی آنان بر جعل موضوع به صورت عادی و معمول ممکن نباشد، چنین حدیثی مفید علم است.
2- خبر واحد (آحاد): خبر واحد احادیثی را گویند که به حدّ تواتر نرسیدهاند ـ و در صورتی که محفوف به قرائن نباشند ـ مفید علم نیستند. خبر واحد دارای اقسامی است:
الف) حدیث صحیح، حدیثی است که روات آن در تمام طبقات و بدون انقطاع تا
وصول به معصوم، عادل و امامی باشند. (این تعریف نزد شیعه امامیه است)
در مورد عدالت رُوات نیز لازم است لاأقل دو تن عادل شهادت دهند و یا به عبارت دیگر دوتن از علمای معتبر رجال به عدالت راوی تصریح کرده باشند و دیگران او را جرح و تضعیف نکرده باشند. و إلّا به اتفاق جمهور علما قول جارح بر قول غیر، مقدم است، گرچه تعداد معدّلین از جارحین بیشتر باشد.
ب) حدیث ضعیف، آن است که راویانش عادل نبوده و دارای عقاید باطله و فاسق و کاذب و یا کافر و شاک یا مجهول الحال و..... باشند.
ج) حدیث مجهول، آن است که هر چند نام رواتش در کتب رجال مذکور باشد، ولی عقیده و اوصاف یکی یا همة روات آن معلوم نبوده و مدح یا قدحی از آنان در اختیار نباشد.
د) حدیث مهمل، حدیثی است که نام برخی از روات آن در کتب رجالی نیامده باشد.
ه) حدیث مرسل، آن است که یکی یا تمام روات آن در سند حدیث مذکور نباشد و یا از آنان با الفاظ مبهم از قبیل «بعض» یا «بعض أصحابنا» و..... یاد شده باشد.
و) حدیث مرفوع، آن است که راوی از کسانی که معاصرشان نبوده و او نمیتوانسته از آنان مستقیماً حدیثی أخذ کند، روایت کرده باشد و از وسائط او در سند حدیث ذکری نباشد.
احادیث ضعیف و مجهول و مهمل و مرسل ومرفوع از درجة اعتبار ساقط بوده و نمیتوان به آنها استناد کرد و کثیری از اخبار کافی ـ چنانکه در این کتاب لاأقل در مورد جلد اول کافی خواهید دید ـ چنین است[1].
تذکر مهمّ: قواعد و قوانین فوق در صورتی مورد توجه قرار میگیرد که متنِ حدیث ظاهراً معیوب و قابل خدشه نباشد، امّا در صورت معیوببودنِ متن نوبت به بررسی سند نمیرسد. به عبارت دیگر، اگر متن حدیث دارای عیوبی از قبیل موارد زیر باشد، مردود است، گرچه سند آن تمامی شروط حدیثِ صحیح را داشته باشد. زیرا چنانکه در صفحات قبل گفتیم، دشمنانِ اسلام و افراد مُفسد، بدون ذکر نام خویش، احادیث موضوعة خود را به رجال خوشنام منتسب ساخته و در واقع برای أکاذیب خود، اسناد صحیح یا حسن جعل میکردند. به همین سبب است که گفته میشود تحقیقِ متن و محتوای حدیث بر تحقیق در سند آن، تقدّم دارد[2].
أمّا برخی از عیوبی که متن حدیث باید از آنها عاری باشد، عبارتاند از:
1- مضمون حدیث مخالف با نصّ یا تصریح یا مفهومِ آیات إلهی نباشد.
2- مخالف با سنّت قطعیّة پیامبر یا حقایق تاریخ دورانِ پیامبر نباشد. مثلاً افسانة «غرانیق» به «ابن عباس» منسوب است، در حالی که ابن عباس در آن زمان سه سال بیشتر نداشت و طبعاً نمیتوانسته که ناقل این ماجرا باشد!
3- مخالف ادلّة عقلیّه نباشد. فیالمثل روایاتی که از آنها جسمیّت و نوعی محدودیّت برای خداوند سبحان، مستفاد شود، که به وضوح مخالف عقل است، مردود میباشد.
4- مخالف قواعد و اصول اخلاقی و یا مسلّمات تاریخ نباشد. در این مورد شهید ثانی فرموده است: رسواترین حدیث آن است که تاریخ آن را رسوا کند.
5- مخالف اصول و قواعد مسلّم علمی نباشد. به عنوان نمونه، در حدیثی منسوب به امام صادقu آمده است که آن حضرت از قول جدّ بزرگوارش علیu فرمود: «لبن الجاریة وبولها یغسل منه الثّوب قبل أن تطعم، لأن لبنها یخرج من مثانة أمّها ولبن الغلام لایغسل منه الثّوب ولا من بوله قبل أن یطعم لأن لبن الغلام یخرج من العضدین والمنکبین = اگر لباس به شیر و بول نوزادِ دختر [حتّی] قبل از آنکه غذا بخورد [آلوده شود] باید شسته و طاهر شود. زیرا شیر مادری [که دختر دارد] از مثانهاش خارج میشود و اگر لباس به شیر و بول نوازد پسر قبل از آنکه غذا بخورد [آلوده شود واجب نیست] که شسته و طاهر شود زیرا شیر مادری [که پسر دارد] از بازوها و شانههای مادر خارج میشود»[3]!!! آیةالله خویی در ردّ این حدیث میگوید: «إن الروایة لا یحتمل صحّتها ومطابقتها للواقع أبداً للقطع بعدم اختلاف اللبن في الجاریة والغلام من حیث المحل بأن یخرج لبن الجاریة من موضع ویخرج لبن الغلام من موضع آخر، لأنّ الطبیعة تقتضي خروج اللّبن عن موضع معیّن في النساء بلا فرق في ذلك بین كون الولد ذکراً أو أنثى = صحّت اینحدیث و مطابقت آن با واقعیت به هیچ وجه احتمال نمیرود زیرا قطع و یقین حاصل است که در مورد دختر و پسر اختلافی در منشأ خروج شیر مادر نیست، زیرا طبیعت چنان است که شیر مادر از یک موضع معین خارج شود و در این مورد تفاوتی میان پسر یا دختر بودن فرزند نیست»[4].
همچنین احادیثی که برخلاف موازین علمی در مورد حوادث طبیعی از قبیل خسوف و کسوف و زلزله و..... یا اینکه ماه رمضان کمتر از سی روز نمیشود و یا در مورد خواص أغذیه و أدویه و..... وارد شده است، مردود خواهد بود.
6- اگر حدیث از ماجرایی مهم و علنی خبر دهد که دواعی بر نقل آن در مجامع و مجالس زیاد است، اما آن را بیش از یک یا دو تن نقل نکرده باشند، چنین حدیثی مقبول نیست.
7- اگر حدیث برای اعمال ناچیز و کوچک ثوابها یا عقابهای بسیاری که با خود عمل تناسب ندارد، قائل شود، چنین حدیثی مردود است.
و البته موارد دیگری نیز گفته شده که در کتب درایی مذکور است.
[1]- تعریفاتی که مولف/ براي اين اصطلاحات ذکر کردهاند نزد شیعه امامیه است، و تعریف هر کدام از این اصطلاحات در نزد اهل سنت و جماعت اینطور نیست. [مُصحح]
[2]- استاد بهبودی در این مورد «ابوالمفضّل محمّد بن عبدالله بن المطّلب الشّیبانی» را مثال زده که رجال معروف «ابن الغضائری» درباره او گفته است: «وی جاعل حدیث و کثیرالمناکیر است، کتابی از او دیدهام که در آن اسنادی بدون متن و احادیثی بدون سند، جمع کرده بود». بهبودی میگوید: «وجود أسانیدِ فاقدِ متن بیانگر آن است که این مرد از کتب حدیث اسنادی را در دفتر خویش گردآورده و آنها را تهیّه کرده بود که به هنگام نیاز، حدیث [مجعولی] را به آن اسناد نسبت دهد. و هکذا وجودِ متونِ بدون سند نیز حاکی از آن است که او حدیث دیگران را میدزدید یا خود حدیثی جعل میکرد [تا بعداً سندی برای آن ترتیب دهد] و آنها را در دفتری نگاشته بود تا کاملاً آماده تزویر در احادیث باشد. و یا احادیثی را از کسانی که ندیده و با آنها ملاقات نکرده بود میدزدید و به کسانی که دیده بود و با آنها ملاقات کرده بود نسبت میداد!» (معرفة الحدیث، ص 72 و ص 209 به بعد). گاهی نیز سند درست و متعلّق به حدیث است أمّا متن با امانت نقل نشده است، فی المثل چنانکه خود کلینی نقل کرده که امام صادق ضمن شکوه از اصحاب خود فرمود: «خداوند رحمت فرماید بندهای را که ما [اهل بیت] را محبوب مردم سازد نه آنکه مبغوض مردم نماید. سوگند به خدا اگر کلام نیکوی ما را [چنانکه گفتهایم] روایت کنند گرامیتر خواهند بود و کسی نمیتواند بر آنان نکتهای بگیرد ولی یکی از آنان کلمهای میشنود و دهتای دیگر [از خود] بر آن میافزاید». (روضه کافی، حدیث 93).
این حدیث را آقای بهبودی در ج 3 صحیح الکافی ص 395 تحت شماره 4386 آوردهاند) به همین سبب است که اصل سنجش حدیث با قرآن و عدم مخالفتِ متنِ حدیث با قرآن، از تمام اصول دیگر مهمتر بوده و بر تمامی اصول دیگر تقدّم داشته و بر آنها حاکمیّت دارد.
[3]- علل الشرایع، شیخ صدوق، مطبعة الحیدریّة، ج 1، ب 225 صفحه 294 – وسائل الشیعة، ج 2، ابواب النّجاسات، ص 1003.
[4]- التّنقیح فی شرح العروة الوثقی، ابوالقاسم الخویی، ج 3، (کتاب الطّهارة) صفحه 82 به بعد.