133. باب الإشارة والنّصّ علی الحسین بن علی
در این باب سه حدیث آمده که هر دو «محمّد باقر» هیچ یک را صحیح ندانستهاند و مجلسی به ضعف هر سه تصریح کرده است!
* حدیث 1 و 3- عدّهای فاسدالعقیدة کذّاب ـ یا در واقع دشمنان اسلام ـ میگویند که حضرت امام حسینu به عائشه فرمود: تو و پدرت حجاب رسول خداص را دریدید! درحالیکه بنا به نقل کتب تاریخ با اینکه عائشه به ناحقّ با علیu جنگید امّا حضرت امیرu به احترام اینکه وی از «أمّهات المؤمنین» بود، پس از خاتمة جنگ جمل، علیرغم نابجا و ناموجّه بودن اقدام عائشه، از کار او چشم پوشی نمود و با کمال احترام با وی رفتار فرمود و برا او آمرزش خواست[1] و حتّی با اینکه یکی از اطرافیان عائشه به نام «صفیّه بنت الحارث» به آن حضرت سخنانی ناروا گفت، حضرتش بزرگوارانه سخنانش را ناشنیده گرفت و پاسخش را نداد و از او گذشت[2]. (تاریخ طبری ج 4 ص 539 و540) طبعاً پسر بزرگوار حضرت امیر نیز کاری برخلاف پدرش انجام نمیدهد. در مورد نظر أئمّه دربارة خلفاء و اصحاب پیامبر نیز رجوع کنید به صفحة 152 و 149 کتاب حاضر. این دو خبر از مظاهر بارز جهالت کلینی است که اخبار افراد کذّاب را در کتابش گرد آورده و در آتش تفرقه دمیده است.
* حدیث 2- در این خبر مسائلی عجیب و غریب بر ضدّ عقل و شرع بافتهاند و ادّعا کردهاند که امام حسنu به برادرش «محمّد بن حنفیّه» فرمود: بنشین که فردی مانند تو نباید از شنیدن سخنی دور بماند که با آن مردگان زنده میشوند و زندگان میمیرند. مقصود امام حسن کلام خودش بوده است. گمان نمیکنم امام حسنu که کاملاً به قرآن و سنّت و اخلاق اسلامی آشنا بوده، این اندازه از خود و سخن خود تعریف و تمجید کند. سپس به برادر خود میگوید: اگر بخواهی از زمانی خبر دهَم که نطفهای در پشت پدرت بودی، به تو خبر خواهم داد! اینگونه سخنان کلام امام نیست بلکه ادّعای فردی است که از شدّت غرور، ضدّ قرآن میگوید، زیرا قرآن فرموده:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ ٱلۡغَيۡثَ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡأَرۡحَامِۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗا﴾ [لقمان: 34]
«همانا خداست که علم هنگام رستاخیز از آنِ اوست و باران را فروبارد و از آنچه در رحمها قرار گرفته، آگاه است و هیچ کس نمیداند که فردا چه خواهد کرد».
و حضرت امیر نیز فرموده: این علوم مخصوص خداست و حتّی انبیاء و اوصیاء نمیدانند (نهج البلاغه، خطبة 128) امّا جاهل جاعل غالی میگوید امام حسن فرموده من میدانم! جاعل حدیث سپس از قول امام میگوید: امام پس از من حضرت حسینu است و امامت او به وراثت از پیغمبر و علی و فاطمه است! باید گفت: شما که معتقدید امامت به تعیین و نصب إلهی است پس چرا اینجا ارثی شد؟! وانگهی امامت موروث از فاطمه یعنی چه؟ آیا حضرت فاطمه هم به نظر شما امام بوده است؟! سپس از قول آنحضرت میگوید: من حسین را برای امامت انتخاب کردم! میپرسیم: اگر امامت ارثی است که انتخابی نخواهد بود و اگر انتخابی است چرا گفتهای ارثی است؟! اصلاً امامت ارثی معنی ندارد و از بدعتهای صوفیّه است که خرقة ارشاد از طریق ارث، از پدر به پسر میرسد! شما را به خدا ببینید که چگونه عدّهای عوام غالی هرچه دلشان خواسته بافتهاند و برای ما مذهب ساختهاند!! و از قول «محمّد بن حنفیّه» گفتهاند که امام حسن قبل از خلقت فقیه بوده است!
[1]- تاریخ طبری، تحقیق محمّد ابو الفضل ابراهیم، (وقایع سال 36 هجری) ج 4 ص 534 و 544. اصولاً أئمّه ‡ حرمت «عائشه» را نگاه میداشتند و امام کاظم و امام هادی یکی از دختران خویش را «عائشه» نام نهادند. (الإرشاد، شیخ مفید، دارالمفید ج 2 ص 244 و 312).
[2]- برخلاف آخوندهای زمان ما که به کوچکترین بهانه، مردم را به حبس و شکنجه محکوم میکنند و متأسّفانه مردم این کارها را به حساب اسلام میگذارند.