41. باب النِّسبة

این باب متشکل از چهار حدیث است که مجلسی حدیث اول و سوم را صحیح و دوم را مجهول و چهارم را مرفوع شمرده ولی آقای بهبودی هیچ یک از احادیث این باب را صحیح ندانسته است.

* حدیث 1- گرچه مجلسی حدیث را صحیح شمرده ولی حدیث به واسطة «صفوان بن یحیی» که او را قبلا معرّفی کرده‌ایم[1] قابل اعتماد نیست. سند دوم حدیث نیز به واسطة «علی بن الحکم» مخدوش است.

علی بن الحکم راوی بسیاری از خرافات است. در کتب رجال چند تن را به این نام ذکر کرده‌اند که معلوم نیست این شخص کدام یک از آنهاست. از جملة مرویّات او روایت 22 باب مفتضح 165 کافی است که بطلان آن خواهد آمد[2].

دیگر از اباطیل او روایت نخست باب 96 کافی است که می‌گوید: دو شخص زیدی مذهب به نزد امام صادقu آمدند و پرسیدند: آیا میان شما امام مفترض الطّاعه هست؟ و پس از انکار امام گفتند که ثقات برای ما چنین موضوعی را نقل کرده‌اند، امام با چهره‌ای غضبناک فرمود: من آنها را به چنین کاری امر نکرده‌ام. آن دو خارج شدند سپس امام فرمود: خدا آن دو را لعنت کند! حال می‌پرسیم: چرا امام باید بی‌سبب غضب کرده و دو فرد مسلمان را لعنت کند؟ آیا راوی این حدیث طرفدار و دوستدار امام است؟

2- وی در خبر سوم باب 154 روایت کرده که «ابوحمزة ثمالی» بر حضرت سجادu وارد شد و دید که آن حضرت چیزهایی را از زمین برمی‌چیند، پرسید: فدایت شوم، این چیزها که از زمین برمی‌دارید چیست؟ امام فرمود: پرملائکه است که جمع می‌کنم و با آن لباس و چادر (عبا) می‌سازم! ابوحمزه پرسید: مگر ملائکه نزد شما می‌آیند؟ امام فرمود: آنها در متکا و پشتی‌های ما جا را بر ما تنگ می‌کنند!!

به نظر ما جاعل روایتی که «علی بن الحکم» نقل کرده از عوام بوده که تصورش از فرشته ـ همچون اکثر عوام ـ شبیه انسان بالداری بوده که غالباً در تابلوهای نقاشی هم دیده می‌شود! درحالی که معلوم نیست پر ملائکه همچون پر مرغان جسمیّت داشته باشد و بعضی از آنها مانند پر مرغان بریزد!! تا بتوان از آنها چادر یا لباس ساخت.

دیگر آنکه می‌پرسیم: آیا این پرها قابل رؤیت بوده یا خیر؟ اگر قابل رؤیت بوده پس امام ـ و شاید غیرامام ـ آنها را می‌دیده‌اند که این برخلاف قول کلینی در باب 61 کافی است. و اگر غیرجسمانی و نامرئی بوده پس چگونه با آن چادر یا عبا می‌ساخته‌اند؟ دیگر آنکه پر غیرجسمانی نامرئی را چگونه می‌توان از زمین جمع کرد؟

دیگر آنکه ملائکه غیرجسمانی نامرئی چگونه در جای نشستن ائمه، جا را بر آنها تنگ می‌کرده‌اند؟! ملاحظه می‌فرمایید که خودشان هم نفهمیده‌اند چه بافته‌اند!!

3- خبر سوم باب 175 کافی را نیز او نقل کرده و می‌گوید: امام باقرu فرموده که ما به اذن خدا بر حیات و ممات مردم و شفای کور و پیس قادریم. درحالی که رسول خدا هیچ مرده‌ای زنده نکرد و کور و پیس را شفا نداد و دلیلی نداریم که بر این کار توانا بوده است.

4- از همة اینها بدتر روایتی است که در حدیث بیست و هشتم «باب النّوادر» کتاب «فضل القرآن» جلد دوم کافی (ص 634) چنین آورده: «عليّ بن الحکم عن هشام بن سالم عن أبي عبداللهu قال: إنّ القرآن الّذي جاء به جبرئیلu إلى محمّدص سبعة عشر ألف آیة =  محقّقاً قرآنی که جبرئیلu آن را به سوی محمّدص آورده هفده هزار آیه بوده است»!!![3]

مقصود او این است که بگوید: قرآنی که اینک مورد قبول امّت اسلام است و بیش از شش هزار و چندی [= کمتر از هفتصد] آیه دارد ناقص است و قرآن واقعی که بر حضرت محمّدص نازل شده هفده هزار آیه داشته!! و بنابراین بیش از یازده هزار آیة ساقط شده را کسی نمی‌داند مگر این دو مرد مغرض. و ائمّه‡ ـ خصوصاً حضرت علیu در زمان حکومتش ـ کوششی برای مطّلع‌کردن امّت از حذف بیش از یازده هزار آیه نکرده‌اند و مهاجر و انصار و سایرین به سادگی از کنار این واقعة عظیم گذشته‌اند و سکوت کرده‌اند. آیا خداوند متعال که فرموده:

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ﴾                                                  [الحجر: 9]

«همانا ما قرآن را نازل کردیم و محققاً ما آن را حفظ می‌کنیم».

و نیز فرموده:

﴿وَإِنَّهُۥ لَكِتَٰبٌ عَزِيزٞ ٤١ لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِيلٞ مِّنۡ حَكِيمٍ حَمِيدٖ﴾        [فصّلت: 42]

«و همانا آن [قرآن] کتابی عزیز و ارجمند است که از پیش و پس آن باطل نیاید و از جانب خدای حکیم ستوده نازل گردیده».

ـ نعوذ بالله ـ به قول خود عمل نکرده یا اینکه حقّ قادر متعال قرآنش را حفظ فرموده و این روایت کذب محض است؟ تعجّب است از علمای شیعه که چگونه «کافی» را با این اخبار مفتضح، معتبر می‌دانند. ولاحول ولاقوّة إلا بالله العلیّ العظیم وإلی الله نشکو.

این مرد همان است که ـ بنا به نقل استبصار ـ روایت کرده مقاربت با همسر از دبر جایز است!!

* حدیث 2- سند آن به قول مجلسی مجهول است. امّا متن آن اشکالی ندارد.

* حدیث 3- متن آن خوب است.

* حدیث 4- مرفوع است. امّا متن آن می‌گوید: راوی از امام رضاu پرسیده سورة توحید (= اخلاص) را چگونه قراءت کند؟ امام فرموده: چنانکه مردم قراءت می‌کنند. سپس به آن افزود: «کذلك الله ربي، کذلك الله ربي». تردید نیست که امام چیزی به قرآن نمی‌افزاید بلکه احتمالاً امام به عنوان تأیید و اقرار به جملات سوره گفته است: کذلك الله ربي، ولی راوی جاهل متوجّه نشده که این اقرار و تأیید امام نسبت به سوره‌‌ای از قرآن مجید است[4]، نه آن چیزی به سوره زیاد کرده باشد. ملاحظه می‌کنید همین راویان که قوّة تشخیص نداشته‌اند باعث خرابی روایات و اتّهام به ائمّه شده‌اند.



[1]- ر. ک. صفحه 305 کتاب حاضر.

[2]- ر. ک. صفحه 813 کتاب حاضر.

[3]- جالب است بدانیم که سند این روایت مفتضح هیچ اشکالی ندارد و صحیح است. یعنی برای این حدیث، سندی صحیح تراشیده‌اند تا کسی در مضمون آن تردید نکند (فتأمّل).

متأسفانه علمایی از قبیل مجلسی و فیض کاشانی و ..... با این روایت مخالفت جدّی نکرده و حتّی کلینی را که چنین روایت رسوایی را بدون هیچ مخالفتی نقل کرده سرزنش نکرده‌اند!!

[4]- چنانکه طبرسی در خاتمه تفسیر سوره توحید (اخلاص) روایت کرده که امام باقرu فرموده: پس از فراغت از تلاوت سوره توحید سه بار گفته شود: «کذلك الله ربّي» (مجمع‌البیان، الجزء العاشر، صفحه 863).