192. تأمّلی در احادیث ابواب گذشته
چنانکه در ابواب گذشته (باب 170 به بعد) ملاحظه شد کلینی اخبار ضِعاف را گرد آورده که غالباً عبارت است از نقل علم غیب امام و یا معجزات أئمّه که بنا به ادّعای غُلاۀ از آن بزرگواران صادر شده که چند برابر این معجزات و کارهای خارق العاده، از بزرگان صوفیّه و سایر مذهبسازان نقل شده است. امّا مسلمان معتقد به قرآن نمیتواند این اخبار را پایه و سند دین خویش قرار دهد. اصولاً غیبگویی و انجام کارهای خارقالعاده و عجیب ـ که از مرتاضان و جوکیان هندی نیز گزارش میشود ـ از شرایط ولایت و امامت مسلمین نیست بلکه شرط زعامت و زمامداری، ایمان و علم و عدالت و تجربه و تدبیر است. به نظر ما اگر امام عالم به ما کان وما یکون و از ما فیالضّمیر مردم مطّلع میبود به جای این معجزات که مورد پسند غُلاۀ و خرافیّون است، راه مداوای بیماریهای صعبالعلاج و یا اموری که موجب ارتقای سطح علمی و عملی مسلمین شود و به حال اکثریّت مردم مفید باشد، بیان میفرمود که مسلمین در این امور محتاج یهود و نصاری نشوند.
مذهبتراشان چون نصّ شرعی بر إمامت إلهی افراد مورد نظر خود ندارند لذا با جعل معجزات و ادّعای علم غیب داشتن ایشان، میکوشند در میان عوام برای آنان مقبولیّت و مشروعیّت ایجاد کنند.
به نظر ما بهتر است مردم ابتداء با حقایق قرآن و اسلام آشنا شوند تا بتوانند دریابند چه کسانی به حقائق و عقائد حقّة اسلامی دعوت میکنند و چه کسانی میخواهند بر دوش عوام سوار شوند!
لازم است بدانیم چنانکه در مقدّمه و نیز در فصول مختلف کتاب حاضر، از جمله فصل «تذکّری دربارة مظلومیّت أئمّه» (ص391) و یا «علّت غُلُو دربارة أئمّه» (ص 597) و یا در معرّفی علی بطائنی (ص 199) و همکارانش گفتهایم، اهل بیت که مورد ارادت و اکرام قاطبة مردم بودند ـ خصوصاً از زمان حضرت کاظم (اواسط قرن دوم هجری) به بعد ـ بیش از پیش، مورد سوء استفادة افراد جاهطلب و سودجو و عوامفریب قرار گرفتند و به نام این بزرگان، دکانهای متعدّد باز شد[1].
مذهبفروشان برای اینکه بتوانند به جاه و مال برسند ابتداء یکی از بزرگان اهل بیت را انتخاب، و او را منصوب الله قلمداد کرده و برایش مقامات عجیب و غریب و علم غیب و اطلاع از ما فی الضّمیر مردم، ادّعا نموده و در تأیید این ادّعا قصّههایی جعل میکردند[2]! آنگاه برای آن بزرگواران، حقوقی خاصّ از قبیل خمس أرباح مکاسب و سهم امام قائل میشدند[3]. سپس خود را تحت عناوینی از قبیل: وکیل و نائب و محرم اسرار و نماینده و... معرّفی میکردند تا از طریق انتساب به ایشان هم به نیّات پست دنیوی برسند و هم فکر اعتراض یا تردید در اعمال و اقوالشان به ذهن عوام خطور نکند[4]! همچنین برای آنکه فریبخوردگانِ خود را از سایر افراد جامعه جدا کنند، سعی میکردند که بزرگان اهل بیت را، حتّی در مواردی که دلیلی در دست نبود، مقتول و مسمومِ خلفاء، قلمداد کنند[5].
با اینکه أئمّة بزرگوار از اینگونه افراد انتقاد و از ایشان اظهار بیزاری نموده و حتّی آنها را لعن میکردند، امّا در آن زمان، با فقدان دستگاه چاپ و مطبوعات و رادیو و تلویزیون و.... قول آن بزرگواران چنانکه باید، به همة مردم نمیرسید و فریبکاران فرصت مییافتند تعداد زیادی از عوام را بفریبند و پس از مدّتی جعلیّات آنها به کتب روایی از قبیل کافی و کمال الدّین و..... نفوذ میکرد و در شمار اعتقادات در میآمد.
مهمترین عامل گرمی بازار این فریبکاران، عدم آشنایی عوام با قرآن کریم بود که متأسّفانه این بلیّة عُظمی تا زمان ما نیز ادامه یافته و مردم از آشنایی با قرآن محروماند و آخوندها نیز میکوشند فهم قرآن را مشکل جلوه دهند و برای آن بطون متعدّد قائل شوند و بگویند: قرآن بدون روایات قابل فهم نیست! بدین ترتیب، عوام در برابر هجوم خرافات بیدفاع ماندهاند و اگر کسی برای دعوت مردم به آشنایی با قرآن، قیام کند او را با انواع تهمتها از عوام دور نگه میدارند!
به هر حال، چنانچه در سطور فوق گفتیم، راه نجات اسلام و مسلمین از دام خرافاتی که در آن گرفتاراند، آشنایی مردم با قرآن است تا به سادگی تحت تأثیر اخبار خرافی و کتبی از قبیل کافی و نظایرش قرار نگیرند.
اینک که با علّت جعل روایات معجزات و مسائل عجیب و غریب دربارة ائمّه و بزرگان دین آشنا شدیم لازم است بدانیم که اخبار باب 182 نیز همچون ابواب گذشته مملوّ از خرافات است! با این تفاوت که اخبار این باب دربارة کسی است که حتّی وجودش ثابت نشـده اسـت و در همة مسائل مربوط به او اختلاف نظر مشهود است، لذا تذکاری در این موضوع ضرور است:
علاوه بر مطالبی که در مقدّمة باب 133 گفتهایم لازم است در اینجا خوانندگان را از یک فریب دیگر که غالباً خرافیّون بدان متشبّث میشوند، آگاه سازیم. خرافیّون برای توجیه اختلافات بسیاری که در مورد فرزند حضرت عسکری وجود دارد میگویند: به صِرفِ وجود اختلاف در تاریخ تولّد یا نام مادر آن حضرت، نباید در أصل وجود وی تشکیک کرد! در حالی که این قول صحیح نیست. آری، اگر این سخن در مورد کسی که در أصل وجودش تردید نیست و شواهد کافی بر وجود او در اختیار هست ولی در یک یا چند مورد از مسائل مربوط به او اختلاف نظر هست، پذیرفتنی است امّا در مورد کسی که در هیچ یک از امور مربوط به او اتّفاق نظر وجود ندارد، این سخن، باطل است. در مورد فرزند حضرت عسکری در هیچ مسالهای اتّفاق نظر نیست. صرف نظر از اینکه مادر حضرت عسکری وجود نوادهاش را انکار کرده، تاریخ ولادت او از سال 252 تا 258 و ماه ولادت وی ذی القعده، شعبان و رمضان ذکر شده است! سن وی را به هنگام وفات حضرت عسکری، 2 ساله یا پنج ساله یا هشت ساله ادّعا کردهاند و برخی گفتهاند: هشت ماه پس از وفات آن حضرت، متولّد شده است! نام مادرش را مریم بنت زید، نرجس، سوسن، ریحانه، ملیکه، خمط و صقیل گفتهاند! در مورد نحوة ولادت برخی گفتهاند: از ران مادرش تولّد یافت!! و عدّهای ادّعا کردهاند در شکم مادر تا مدّتی نامعلوم میماند و بعداً متولّد میشود!! اسم عمّة حضرت عسکری را که به قول اینان شاهد ولادت فرزند برادرزادهاش بوده، برخی «حکیمه» و بعضی «خدیجه» گفتهاند! و در همة مواردی که به فرزند حضرت عکسری مربوط است، قول واحد وجود ندارد!
امّا نکتة مهمّ دیگری که باید توجّه خوانندگان را بدان جلب کنم آن است که اغلب احادیث باب 182 دربارة پول گرفتن از مردم به نام امام است. پولی که در واقع به دست کسانی میرسید که ادّعای وکالت و نیابت امام را داشتند! با مطالعة احادیث این باب به نظر میرسد گویا مشغلة فکری امام، مسألة سهم امام بوده و پی در پی نامه مینوشته و سهم امام را طلب میکرده و جالبتر اینکه بنا به حدیث 23 و 28 اگر اضافه بر سهم امام به ناحیة مقدّسه میرسید، اضافه را پس نمیفرستاد!! (فتأمّل)
[1]- برای آشنایی اجمالی با تعدادی از این دکانها رجوع کنید به کتاب شاهراه اتّحاد، صفحه 284 به بعد.
[2]- از قبیل قصههای «احمد بن اسحاق قمّی» که مدّعی نمایندگی امام هادیu بود. وی در کتاب حاضر، صفحه 288، معرّفی شده است.
[3]- بدین سبب است که میبینیم خمس ارباح مکاسب که پیامبر اکرمr و حضرت علی و حسن إ از مردم نگرفتند، از زمان حضرت کاظمu روزبهروز برجستهتر و مهمتر و مهمتر شد و به شکل یک حقّ مالی شرعی دائمی ـ همچون زکات ـ در آمد که مستمرّاً از مردم دریافت میشد!! در عوض زکات که دهها بار در قرآن مورد تأکید قرار گرفته، به 9 چیز منحصر شد و چنان شرائطی برای پرداختش مقررّ گردید که به تدریج متروک شد و شیعیان عنایت چندانی به پرداخت زکات ندارند!!!
خداوند متعال مرحوم «قلمداران» را غریق رحمت خویش فرماید که برای بیداری مردم دربارۀ زکات و خمس، کتابی در دو جلد به نام «حقائق عریان در اقتصاد قرآن» تألیف نمود.
[4]- عدّۀ زیادی که از اهل بیت متجاوزند، ادّعای وکالت امام داشتند! کسانی از قبیل عُروۀ بن یحیی الدّهقان و بلالی (= محمّد بن علیّ بن بلال که در صفحه 699 معرفی شده) و شَلمَغانی و احمد بن هِلال العَبَرتائی (ر. ک. ص 487. وی از همکاران عثمان بن سعید العمری بود) که مورد انتقاد و لعن ائمه قرار گرفتند.
در این ایّام به سب ضعف پیری و بیماری، مطالعه و نوشتن برایم دشوار است و کتب چندانی نیز در اختیارم نیست تا نمونههای متعدّد ذکر کنم امّا یکی از مثالهایی که هنوز در حافظه دارم آن است که مفتخورانی از قبیل ابوعلی الصّائغ و ابوالحسن بن ثوابه و ابو عبدالله الجمّال و .... تحت عنوان وکالت جعفر بن علی الهادی (= برادر حضرت عسکری) از عوام پول میگرفتند!! و یا مانند قُوّام و وکلای حضرت موسى بن جعفرu!! از این نمونهها در قرن دوّم و سوّم بسیار است و اهل تحقیق میتوانند از اینگونه عوامفریبیها که به نام ائمّۀ مظلوم اهل بیت، انجام میشد، فراوان بیابند.
[5]- از قبیل وفات حضرت رضا وحضرت جوادإ که داماد مأمون بود وحضرات هادی وعسکریإ.