9. روش ما در مطالعهی کافی
ای کاش میتوانستم برای خدمت به برادران ایمانی و انجام وظیفة اسلامی، مطالب همة مجلدات «کافی» را مورد تحقیق و بررسی قرار دهم، اما افسوس که با بیماری و ضعف بنیة جسمانی و عدم أمنیّت جانی و دربدری و فقدان کتب و منابع کافی، وضع وحال کنونی من مساعد نیست، خصوصا که لازم میدانم تعدادی از تألیفات دیگر خود را نیز تهذیب و اصلاح کنم، از این رو چنانکه گفتم، همچون تحریر قبلی، به همان جلد اول «کافی» اکتفاء میکنم و گمان دارم که همین اندازه برای آشنایی اهل تحقیق با چند و چون کتاب «کلینی» کافی باشد و خواننده خود میتواند در مورد بقیة اخبار «کافی» به همین طریق به تحقیق بپردازد.
چون در این کتاب کار خود را به تحقیق در جلد اول «کافی» محدود کردهایم طبعا به فروع مگر در برخی از موارد، اشاره نمیکنیم، امّا تذکر نکتهای مهم در مورد فروع را بر خود فرض میدانم که غفلت از آن روا نیست، اهل تحقیق باید توجه داشته باشند که احادیث فروع را نیز همان راویان ناموثق و مفتری و جعالی روایت کردهاند که احادیث اصول را بافته و به نام اصول عقائد، شرک و خرافه را ترویج کرده و در آتش تفرقه دمیدهاند و در واقع با أکاذیبشان به أئمه‡ ستم کردهاند، طبعا به منقولات چنین افرادی نمیتوان اعتماد کرد و بایسته است علمای حقجو در مراجعه به فروع منقول از ایشان، خصوصا در أمر استنباط و فتوی، به این نکته متفطّن باشند و تا کاملا تحقیق و تدقیق نکردهاند، تسامحاً و با خوشبینی بیدلیل، منقولات آنان را حتی در فروع نپذیرند.
دیگر از امور مغفول آن است که در نظر بسیاری از علما، روایت صحیح آن است که راوی آن امامی و ثقه باشد، امّا متأسّفانه عنایت ندارند که صرف امامیبودن و کذّاب نبودن کافی نیست، بلکه باید کاملا دقت شود که اخبار رسیده از یک راوی چگونه اخباری است، آیا با قرآن و عقل موافق است یا نه؟ در حالی که به نظر ما یکی از أدلّة ضعف راوی حتی اگر به کذب متهم نباشد، اخبار خرافی است که از طریق او نقل شده است. (فتأمّل جدّا) در اینجا به مناسبت همین مسأله، نظر یکی از علمای شیعه را نقل میکنم:
(( قصهپردازان و اهل منبر در دروغ بستن بر پیامبرص بسیار مصرّ بودهاند و دربارة زهد و قناعت در دنیا و خیر بودن بلایا و فقر و مرض و گرسنگی و فضیلت برخی از أیام و ساعات و [ثواب و فوائد] برخی از أذکار و أدعیه، وعدهها و اقوالی به آن حضرت نسبت دادهاند و در بارة أجر و پاداش دو رکعت نماز در برخی از لیالی یا أیام و یا یک یا دو روز روزه در برخی از ماهها و یا زیارت [مرقد] برخی از اولیاء و متقین، اغراق و زیادهروی کردهاند! چنانکه در برخی از روایات به عنوان پاداش هر رکعت نماز، صدها قصر و هزاران حوری و پسران و دخترانی که از جنس زمرد و یاقوت و مرجان و برای هر روزه یا هر قدمی که برای زیارت ولیّ یا عیادت بیماری برداشته شود هزاران حسنه قائل شده و هزاران سیئه را فرو ریختهاند و در برخی از اخبار به چنین کسی اجر هزار حج تمتع و هزار عمره و ثواب کسانی چون حضرت ایوبu و انبیائی نظیر او ـ که صبر پیشه کرده و اعمال نیک به جای آوردهاند ـ وعده دادهاند و در برخی از روایات تصریح شده که اگر کسی اعمال فوق را به جای آورد گرچه مرتکب منکَر شود و طاعتی نیز به جای نیاورد، به این ثوابها نائل شده و راه ورودش به بهشت از گُل و ریحان مفروش خواهد بود!!
در تفسیر علی بن ابراهیم قمی از قول امام جعفر صادقu آمده است که فرمود: «کسی که ما را یاد کند و یا ما نزدش یاد شویم و به قدر بال مگسی، اشک از چشمانش بتراود، پروردگار گناهانش را گرچه به قدر کف دریا باشد، میآمرزد!......»
برای اینکه در صحّت این احادیث جعلی تردید نشود و به عنوان عامل مؤثری که مردم را به مساجد و مجالس مذهبی میکشاند، در میان مردم باقی بماند [و پذیرفته شود] و برای [وعاظ واهل منبر] درآمد فراهم کرده و مایة امرار معاش آنان باشد، قصهپردازان برای تحکیم اقوال و اساطیر خود، اسنادی که موهم صحت روایاتشان باشد جعل کرده و آنها را به پیامبرص نسبت دادند، نیز روایاتی از این قبیل نقل کردند که امامu فرموده است: هر که عملی را به امید حصول ثوابی که برای آن ذکر شده، به جای آورد، بدان ثواب نائل خواهد شد، گرچه رسول خدا چنان حدیثی را نفرموده باشد! و یا روایت کردند که پیامبرص فرمود: کسی که برای رضایت خدا از من حدیثی نقل کند، [گویی که] من آن را گفتهام!....
[متأسفانه] شیعه و سنی اینگونه روایات را أخذ کردند و شیعه از آن قاعدهای استخراج کرد و آن را به مدارک احکام افزود و این قاعده را تسامح در أدلّة سُنَن نامیدند.
علما با اینکه میدانستند که اینگونه روایات، شرایط عمل به روایت را فاقد اند و در میان رُوات آنها کسانی هستند که در دین متهم و یا مجهولالحالاند آنها را پذیرفتند! [اما لازم است بدانیم] حتی اگر روایتی را که گروهی از محدثین به سبب آنکه ناقل آن در کتب رجال از ممدوحین میباشد، از انواع حدیث صحیح شمردهاند، استثناء کنیم، صرف ممدوحبودن راوی سبب نمیشود که روایت را در صورت مخالفت با کتاب خدا و یا مخالفت با اخباری که به صدورشان از شارع قطع حاصل است، رد نکنیم.
علاوه براین، در این گونه روایات، به فرض صدور، مراد از بلوغ حدیث آن است که روایت از طرقی که موجب اطمینان نفس است، واصل شده باشد و لاغیر.
کتاب خدا بر حرمت کذب تصریح فرموده و دروغگویان را عذاب و عقاب شدید وعده داده و آنان را بارها در مناسبتهای مختلف لعن فرموده و کذب دربارة طاعات و امور خیر را نیز استثناء نفرموده است، همچنین پیامبرص نیز هنگام گفتن: «من کذب عليَّ فلیتبوّأ مقعده من النار = هر که بر من دروغ بندد، جایگاه خود را در آتش گیرد»، اینگونه کذب را استثناء نفرمود واحدی نمیتواند ادعا کند که دروغگویی دربارة طاعات، دروغ شمرده نمیشود، قصهپردازان نیز اقرار کردهاند که به پیامبر دروغ نسبت میدهند ولی عذرشان این بوده که ما به نفع پیامبر دروغ میگوییم نه علیه وی!!
جای شگفتی است که فقها کذب را از گناهان کبیره شمردهاند، با این وصف در این گونه احادیث دروغین، تسامح ورزیدهاند! فقها در تحقیق از ادلة أحکام، متن و سند را مورد بررسی و امعان نظر قرار داده و احادیث را با کمترین شبهه در سند یا متن، تضعیف کرده و آنها را ساقط میشمارند امّا چون به احادیث ترغیب و تخویف و فضائل [که اصطلاحا به آنان روایات سُنَن گفته میشود] میرسند، تمام آنچه که در علم اصول و فقه گفتهاند، از یاد میبرند، چرا؟ چون برایشان روایت شده که پیامبر و امام گفتهاند هرکه عملی را به امیدحصول ثوابی که برای آن ذکر شده به جای آورد، بدان ثواب نائل خواهد شد، گرچه رسول خدا چنان حدیثی نفرموده باشد!
عجیبتر اینکه بعضی از علمای شیعه در تألیفات اصولی خود بدون تحقیق در متن و روشنکردن وضع اسناد این گونه احادیث آنها را پذیرفته، و با اتکاء به آنها گفتهاند در مسائل مربوط به امور سنن و غیرواجب که از وعاظ و سایرین شنیده میشود، أعم از آنکه مسند یا مرسل باشند، به سبب قاعدة «تسامح در أدلة سنن» که از احادیث «من بلغه ثواب....» استنباط شده، میتوان آنها را مستند ترجیح یا استحباب عمل قرار داد، گرچه از معصوم صادر نشده باشد!!......
امّا اخذ اینگونه احادیث منوط به صدور آنها از پیامبر و یا امامu است، در حالی که گفتیم اسنادشان فاقد شرایط مطلوب بوده وساخته و پرداختة قصهپردازان و وعاظی است که میخواستند مرویات خود را که در ترغیب و ترهیب است تأیید کنند تا توجه مردم و عطایای آنان را به سوی خودجلب نمایند!......
من صدور برخی از مرویات قصهپردازان و اهل منبر و افراد ناموثق را از جانب شارع، بعید نمیدانم حتی اگر فاقد شرایط مطلوب روایت و راوی باشند، چون هر روایتی که راوی ناموثق، روایت کند، همواره دروغ نخواهد بود زیرا ناممکن نیست که دروغگونیز گهگاه راست بگوید! امّا سخن من آن است که چون میدانم اکثر اخبارشان دروغ بوده و یا در آنها غلو و مبالغه صورت گرفته، آن هم به حدی که نه عقل چنین انحرافی را مجاز میشمارد و نه منطق شرایع و ادیان آن را میپذیرد، در این صورت أخذ و قبول این قبیل روایات، با اتکا به اخبار «من بلغه ثواب....»، و ترتیب اثردادن به آنها، همچنانکه به آثار صحیح ترتیب اثر داده میشود، موجب تشویق دروغگویان و وعّاظ مزدور به تجارت با دین و استثمار مستضعفین خواهد بود.
همچنین وقتی کسی می شنود که بنا به آنچه که در روایت «علی بن ابراهیم» از امام صادقu آمده، اگر به قدر بال مگس، قطرهای اشک غم در مصائب اهل بیت‡ از چشمش بتراود، پروردگار تمامی گناهانش را گرچه به قدر کف دریا باشند، میآمرزد، این گونه روایات باعث تخدیر مستمعین شده و آنان را نسبت به انجام عمل صالح سست میکند. هنگامی که قصهپردازان برای مردم دو رکعت نماز در شبی از شبهای رمضان ارمغان میآورند که هزاران سیئه را محو کرده و پاداش آن هزاران هزار حسنه و قصرهایی در بهشت از زمرد و یاقوت و دهها حوری است که ـ بنا به آنچه که در برخی از روایات در وصف حورالعین آمده ـ هر یک از این حوریان، جایگاهشان فرسنگ در فرسنگ است، دیگر چرا کسی خود را به زحمت طاعت و پرهیز از بدیها دچار سازد؟! در این صورت آیا امیدی هست که ضعفای عوام به امید بهشتی فعالیت کنند که خداوند به بندگان متّقی ـ که به اوامر الهی عمل کرده و از نواهی پروردگار اجتناب میکنند ـ وعده داده است؟......
به هر حال مبالغه نکردهام اگر بگویم: بسیاری از عوام متدیّنین شیعه و سنّی که بسیاری از منکرات و معاصی را مرتکب میشوند با اتکاء به مرویّات اهل منبر و قصهپردازان و به اتکاء به احادیث «من بلغه ثواب....»، باور دارند، بنا به آنچه که در برخی از روایات آمده زیارت مرقد امام حسینu و گریستن و یا تظاهر به گریه بر مصائب آن حضرت و برخی از اعمال ماه رمضان که در آثار آمده است، آنان را از التزام به طاعات و اجتناب از شهوات کفایت میکند!!......
قـرآن کریم که اصول و فروع اسلام را بنیان نهاده، مردم را به طاعـت و اعمـال صالحه ترغیب نموده و به بندگان مطیع و عاملین به اوامر شرع، بهشتی را وعده داده که در آن امور دلپسند و مایة سرور و روشنی چشم فراوان است ولی لذایذ و خیرات آن را دقیقا مشخص نساخته، در عین حال مردم را به عقوبت قاطع و عذاب الیم، بیم داده و همچنانکه بهشت و نعمتها و خیرات آن را وصف نموده، دوزخ و اوضاع هولناک و خطرهای آن را نیز به تصویر کشیده است و انسان را میان خوف و رجاء نگاهداشته تا وظایف خود را به اتکای عفو و رحمت إلهی متروک نگذارد و اگر گناهی از او سر زد، در صورت رجوع به طاعت حق، از پذیرش إلهی ناامید نشود بلکه درِ توبه را مفتوح نهاده و راه بازگشت را آماده ساخته و أجر عظیم و پاداش کریمانه وعده فرموده است.
[آری] برخی از آیات إلهی و نصوص منقول از پیامبر و أئمه اشاره دارند به اینکه خداوند سبحان برخی از اعمال را چند برابر پاداش میدهد، ولی آن چنانکه قصهپردازان و وعاظ در احادیث خود به پیامبر و ائمة هدی نسبت دادهاند، در هیچ یک از آیات کتاب خدا و در هیچ حدیث صحیحی از پیامبرص یا ائمه‡ نیامده است که یکی از اعمال خیر، همة گناهان را، گرچه به مقدار کف دریا و به شمارة ریگهای بیابان باشند، میآمرزد!
[اصولا] آیا ممکن است که پیامبر عظیمالشأنص به دخترش و سرور زنان عالم، حضرت فاطمه‘ بگوید: «ای فاطمه! عمل [صالح] به جای آور که هرگز در برابر خدا کاری از من برایت ساخته نیست» و در عین حال به کسانی که در غزوة بدر شرکت داشتهاند بفرماید: هر چه میخواهید بکنید که خداوند شما را آمرزیده است؟ و آیا جائز است کسی که میگوید: هرگاه حدیث با عقل و قرآن موافق نبود، از سخنان ما نیست بلکه به دروغ به ما نسبت دادهاند، در عین حال خبر دهد جای نشستن هر یک از زنان بهشتی به اندازة یک فرسنگ در یک فرسنگ است!! اگر هر یک از ایشان باری نشستن به چنین مساحت پهناور و گستردهای محتاج باشد، لازم میآید که قامتش لاأقل دوبرابر این مقدار باشد و لاجرم باید خداوند مردانی با همین طول و عرض بر ایشان بیافریند یا برای ایجاد تناسب میان زنان بهشتی و مؤمنین، آنان را با اجسامی به کلی متفاوت با اجسام دنیویشان محشور فرماید!![1].
اینک ما در این کتاب تعدادی از روات «کافی» را معرفی میکنیم تا خواننده آنها را بشناسد و خود اندکی بیندیشد و قضاوت کند که آیا صحیح است آخرت خود و سعادت ابدی خویش و جواب به خداوند متعال در قیامت را بر أساس اخبار چنین افراد نامعتمدی بنیان نهد یا خیر؟
در کتاب حاضر، چنانکه ملاحظه خواهید کرد، در أکثر أبواب، به منظور مطلعساختن خوانندگان نخست رأی دو «محمد باقر*» را نقل کرده و سپس به بررسی احادیث میپردازیم و بیشتر سعی میکنیم متن آنها را مورد تحلیل و تحقیق قرار داده و با قرآن کریم مقایسه کنیم. ولا حول ولا قوّة إلا بالله العلي العظیم.
[1]- « الموضوعات فی الآثار والأخبار»، هاشم معروف الحسنی، صفحه 169 به بعد.
*- «محمدباقر مجلسی» و «محمدباقر بهبودی».