143. باب الإشارة والنّصّ علی أبي محمّد
دراین باب 13 حدیث آمده که حتّی یکی از آنها صحیح نیست!! مجلسی حدیث 5 را ضعیف و بقیّه را مجهول ارزیابی کرده و حدیث هشتم را مجهول همطراز صحیح شمرده است. آقای بهبودی نیز حدیث مجهولِ هشتم را پذیرفته و به عنوان حدیث 113 در «صحیح الکافی» آورده است.
از مطالب این باب معلوم میشود مشکلی که در زمان امام صادق بروز کرده بود بار دیگر واقع شد ودوباره امامتراشان ناچار شدند با مسألة «بدا» مشکل را برای عوام حلّ کنند! زیرا فرزند بزرگ حضرت هادی موسوم به «أبوجعفر محمّد»که امام بعدی پنداشته میشد، در زمان حیات پدرش درگذشت، ناگزیر گفتند «بدا» واقع شده و «أبومحمّد حسن» امام است! شیخ عبّاس قمی میگوید: «و أمّا سیّد محمّد مکنّی به ابو جعفر، پس او به جلالت قدر و نبالت شأن معروف است و بس است در شأن او که قابلیّت و صلاحیّت إمامت را داشت و فرزند بزرگ حضرت امام علی نقیu بود و شیعه گمان میکردند که او بعد از پدر بزرگوارش امام خواهد بود و پیش از پدر از دنیا رفت»[1].
احادیث این باب با هم سازگار نیستند. تعدادی از آنها حاکی از «بدا» دربارة حضرت عسکری است (حدیث 4 و 5 و 8 و 9 و 10) و برخی دیگر اشاره به «بدا» نکرده و ادّعا دارند که از ابتداء حضرت عسکری به عنوان امام معرّفی شد! (حدیث 2 و 7). اشکال دیگر آن است که حدیث هفتم «ابو محمّد حسن» را بزرگتر از «ابوجعفرمحمّد» قلمدادکرده، معلوم میشود که کلینی احوال ائمّه را به خوبی نمیدانسته است! و إلاّ میفهمید که این حدیث صحیح نیست.
در مورد احادیث 4 و 5 و 8 و 10، به کتاب شریف شاهراه اتّحاد (ص 255 به بعد) مراجعه شود.
* حدیث 11- این حدیث اخبار باب بعدی را ابطال میکند زیرا حضرت هادی دربارة پسرش فرموده: «إلَیهِ یَنتهي عُرَی الإمامة وأحکامُها» یعنی سلسلة امامت و احکام آن با حضرت عسکری تمام میشود[2].
* حدیث 13- بنا به این حدیث، «ابو هاشم داود بن قاسم الجعفری» ـ که در باب آینده معرّفی خواهد شد ـ ادّعا کرده که امام هادی از غیب خبر داده و دربارة امام پس از حضرت عسکری فرموده: شما شخص او را نمیبینید و بر شما حلال نیست که اسم او را ذکر کنید!!! باید پرسید: آیا حجّت خدا بر خلق چنین است که نه پیروانش او را ببینند و نه نامش را ببرند؟! آیا خدا چنین کسی را امام و راهنمای امّت اسلام فرموده است! أفَلاتَعقِلُونَ؟
اینروایت مشعشع را کلینی بار دیگر بهعنوان اوّلین حدیث باب135 ذکر کرده است.
تذکّر: شیخ مفید احادیث این باب را که همگی ضعیف و مجهولاند در الإرشاد ج 2 ص 314 به بعد، آورده است.
[1]- منتهی الآمال، ج 2 ص 387.
[2]- ولی در کشور ما اگر کسی منکر صاحبالزّمان شود او را تکفیر نموده و حتّی ممکن است به عنوان مرتدّ اعدام کنند!