برقعی در یک نگاه

داستان زندگی یک مرجع معاصر شیعی است.

کسی که نود سال زیست.

عده‏ای از بارزترین علمای شیعه در قرن بیستم بر اجتهاد و نبوغ او گواهی داده‏اند.

در زمان تحصیلاتش در حوزه، همکلاسی خمینی بود.

پدر معنوی سازمان فدائیان اسلامی ایران بود.

در زمانی وارد زندگی سیاسی شد که غالب رجال دین در ایران از آن پرهیز می‏کردند.

سپس در خلال مسجد و تدریس و تالیف و مناظره با علما وارد تجربه اصلاح دینی شد.

77 کتاب را به هدف روشن کردن مردم و اتحاد مسلمانان تالیف کرد.

حدود صد کتاب و رساله و فتوا – در زمان زندگیش – علیه او نوشته شد.

در زمان حکومت شاه به علت دعوت او برای ترک مذهب‏گرایی و خرافات، اذیتها و آزارهای زیادی متحمل شد و بعد از انقلاب این اذیت و آزارها بیشتر شد.

در زمان شاه و بعد از انقلاب بارها دستگیر شد.

بعد از انقلاب بیش از شش بار زندانی شد و در آخرین بار به قتل رسید.

گواهی اش را به واقعیت ایران معاصر... و به دولت نابود شده شاه و به انقلاب اسلامی و ظلمهای‌شان و نتایج آن و به واعظین و مراجع تقلید و احوالشان و به مردمان عوام و سطح درکشان از حقایق دین و به علمای ستیزه‏جو و مخلص ایران و به آنچه که با آن مواجه می‏شوند و به سازمان حزب‏الله در ایران و تمرینهای سیاسی و دینی آنها تقدیم کرد.

زندگینامه‏اش را با دستان خودش نوشت.

«تا مسلمانان در آینده نگویند: آیا در قرن بیستم و عصر انقلاب ایران دانشمند آگاهی در میان مردم وجود نداشته است؟! اگر وجود داشته ... پس چرا سکوت کرده است؟!» (برقعی)