132. باب الإشارة والنّصّ على الحسن بن علی

با اینکه مجلسی کوشش دارد روایات کافی را به هر صورت توجیه و اصلاح کند امّا ناگزیر حدیث 1 را حسن همطراز صحیح و 4 را حسن و 2 و 5 را ضعیف و 3 را مجهول و 6 را مرسل و 7 را مرفوع شمرده ولی آقای بهبودی هیچ یک از احادیث این باب را صحیح ندانسته است.

* حدیث 1 و 5- حدیث اوّل منقول است از کتاب «سُلَیم بن قَیس» که با این کتاب آشناییم (ص226) و می‌دانیم که مطالب دروغ و بر خلاف عقل و تاریخ بسیار دارد. ولی مجلسی که عطش شدید به خرافات دارد می‌گوید: چون کلینی و صدوق به آن اعتماد و از آن نقل کرده‌اند لابدّ کتابی قابل اطمینان است!! باید به مجلسی بگوییم: عقلت کجاست؟ پس با دروغ‌های شاخدار کتاب چه کنیم؟! مجلسی چنانکه گفتیم: این حدیث را حسن شمرده در حالی که قطعاً ضعیف است زیرا «أبان بن أبی عیّاش» در سلسله رُوات آن قرار دارد که به قول علمای رجال از ضعفاست[1]. حدیث پنجم را «عَمرِو بنِ شِمر» نقل کرده که به قول «نجاشی» بسیار ضعیف است و احادیثی را به کتاب «جابر جعفی» اضافه کرده است! جالب است که خوانندة محترم بداند که هر دو روایت را «حمّاد بن عیسی» نقل کرده که او را از اصحاب اجماع می‌شمارند! (فتأمّل).

* حدیث 2- راوی آن «أبو الجارود» است که او را می‌شناسیم (ر. ک. ص100).

* حدیث 3 و 4- «علیّ بن الحَکَم» احمق و «سَیف بن عَمِیرَة»[2] کذّاب روایتی نقل کرده‌اند که با روایت اوّل و پنجم همین باب سازگار نیست. زیرا دو حدیث مذکور می‌گویند: علیu خود کتاب و سلاح را به امام حسن تحویل داد ولی اینها می‌گویند: امام حسن کتاب و سلاح را از پدرش نگرفت بلکه حضرت امیر کتاب و سلاح را نزد «امّ سلمه» به امانت گذاشت و امام حسنu از او تحویل گرفت!! روایت چهارم نیز فقط در نسخة صفوانی موجود بوده و نسخ دیگر کافی فاقد آن است.

* حدیث 6- این حدیث که مشابه آن در نهج البلاغه (خطبة 149) مذکور است، وصیّت حضرت امیرu را نقل کرده لیکن در این وصیت اشاره‌ای به نصّ دیده نمی‌شود و امام حسن را به عنوان دوّمین امام معصوم منصوب من عندالله، معرّفی نفرموده و چیزی در مورد جانشین إلهی پس از خود نفرموده است! علاوه بر این، مفاد این وصیّت با بسیاری از ابواب «کافی» موافق نیست زیرا در اینجا فرموده: دربارة مرگ کاوش بسیار کردم امّا بر  من معلوم نشد و مخفی ماند و این علمی است مخصوص ذات اقدس پروردگار امّا کلینی بر ضدّ این قول ـ از جمله در باب 105 و 106 و.... ـ مدّعی است که أئمّه وقت مرگ خود و گذشته و آینده را می‌دانند و چیزی بر آنها پوشیده نیست!! دراین حدیث فرموده: من از میانتان می‌روم و از شما مفارقت می‌کنم و حتّی فرموده: اگر فنا شوم و بمیرم فنا و مرگ وعده‌گاه من است ولی پیروان کلینی برخلاف قول آن حضرت می‌گویند: او همه جا حاضر و ناظر و از احوال مردم مطّلع است!

* حدیث 7- مرفوع و بی‌اعتبار است.



[1]- درباره او رجوع کنید به کتاب شریف شاهراه اتّحاد ص 135.

[2]- هردو قبلاً معرّفی شده‌اند. رجوع کنید به فهرست مطالب کتاب.