185. باب مولد أبي‌جعفر محمّد بن علي

در این باب پس از ذکر تاریخ تولّد و وفات حضرت باقرu شش حدیث آمده که مجلسی هر دو سند حدیث 1 و حدیث 5 و 6 را ضعیف و حدیث 3 را حسن و 4 را مجهول شمرده و با اینکه حدیث دوّم را ضعیف شمرده امّا آن را به عنوان صحیح پذیرفته است!! آقای بهبودی هیچ یک از احادیث این باب را صحیح ندانسته است.

* حدیث 1- می‌گوید: مادر حضرت باقرu نزدیک دیواری نشسته بود در این هنگام دیوار با صدای مهیبی فروریخت. آن بانو با دست به دیوار اشاره کرد و گفت: نه، قسم به حقّ مصطفیص خدا به تو اجازه نداده سقوط کنی. دیوار میان زمین و آسمان معلّق ماند تا آن بانو عبور کرد!

باید دید آیا دیوار چیزی می‌شنود یا می‌فهمد؟ دیگر اینکه برای غیرانبیاء معجزه ثابت است یا خیر؟ پیامبر خدا حضرت موسی کلیم اللهu و عبد صالح وقتی به دیواری رسیدند که در شرف انهدام بود، آن را قسم ندادند که سقوط نکن و نفرمودند خدا به تو اذن سقوط نداده بلکه اقدام به تعمیر آن کردند. چنانکه قرآن فرموده:

﴿فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارٗا يُرِيدُ أَن يَنقَضَّ فَأَقَامَهُۥۖ قَالَ لَوۡ شِئۡتَ لَتَّخَذۡتَ عَلَيۡهِ أَجۡرٗا﴾      [الکهف: 77]

«پس آن دو (= حضرت موسی و عبد صالح) در آن [شهر] دیواری یافتند که می‌خواست فروریزد، [عبد صالح] آن را برپاداشت [و تعمیر کرد، موسی به عبد صالح] گفت: اگر می‌خواستی بر این کار مزدی می‌گرفتی».

* حدیث 2- مشابه این حدیث در«رجال کشیّ» (ص 43 و 44) نیز آمده است. بنا به این حدیث، جابر بن عبدالله در مدینه از کوچه‌ای می‌گذشت که در آن مکتبخانه‌‌ای بود. وی در آنجا حضرت باقر را دید. نامش را پرسید و او را بوسید و سلام رسول خداص را به وی رسانید. حتّی در خبر دیگری که در رجال کشیّ (ص 44) آمده، حضرت سجّادu به جابر فرمود: فرزندم به مکتب رفته آیا بفرستم که بیاید؟ جابر گفته: نه من خودم به ملاقاتش می‌روم.

اینگونه اخبار دلالت دارند که أئمّه از جمله حضرت باقر برای تحصیل به مکتب می‌رفتند ـ و چنانکه در باب 90 نیز گفته‌ایم ـ علم امام تحصیلی است نه لدنّی.

مجلسی دربارة این حدیث می‌گوید: بنا به این حدیث حضرت سجّاد پیش از جابر وفات یافته است در حالی که این قول با تاریخ وفات آنها موافق نیست زیرا جابر به اتّفاق فریقین قبل از سال هشتاد هجری در گذشت امّا وفات حضرت سجّادu در سال 94 یا 95 هجری بوده است.

علاوه بر این، جابر در زمانی که می‌خواست بر مرقد حضرت سیّد الشّهداءu حاضر شود، کور بود، چگونه حضرت باقر را دید و شباهت او با پیامبرص را دریافت؟!

* حدیث 3- «علیّ بن الحَکَم» احمق که روایت کرده قرآن هفده هزار آیه داشته است از قول «ابوبصیر» نقل کرده که از امام باقرu پرسیدم: آیا رسول خداص وارث تمام علوم انبیاء بوده و شما وارث پیامبراید؟ فرمود: بلی. پرسیدم: شما می‌توانید مرده‌ها را زنده کنید و کور و ابرص را شفا دهید؟ فرمود: بلی به اذن خدا!!

چنانکه گفتیم: راوی این حدیث «ابوبصیر» است که به قول «هاشم معروف الحسنی» کنیة «أبوبصیر» متعلّق است به چهار نفر که عبارت‌اند از: 1- ابو بصیر عبدالله بن محمّد الأسدی. 2- أبو بصیر علباء بن دراع. 3- أبو بصیر لیث بن البختری. 4- ابو بصیر یحیی بن أبی‌القاسم. ایشان همگی متّهم و ناموثوق‌اند. البتّه برخی «ابن البختری» را توثیق کرده‌اند، أمّا گروهی دیگر او را مطعون و فاسدالعقیده شمرده‌اند[1].

متن حدیث نیز واضح‌البطلان است. می‌پرسیم: اوّلاً: مگر به امام وحی می‌شود که خدا گاهی به او اذن بدهد؟ ثانیاً: معجزة احیای اموات و شفای کور و ابرص برای اثبات نبوّت و مختصّ به حضرت عیسیu بوده است، پس چگونه آن را به حضرت باقرu نسبت می‌دهید؟ آیا او را نبّی می‌دانید؟ دیگر آنکه حتّی اگر او را نبیّ بدانید، معجزة هر یک از انبیاء را چنانکه بارها گفته‌ایم (ص 123 و 359 و 620 و.....) بدون سند شرعی نمی‌توان به سایر انبیا نسبت داد. ثالثاً: در قرآن إحیاء اموات و شفای کورِ مادرزاد و ابرص کارخداست که به­دعای حضرت عیسی ـ صلوات الله علیه ـ ظاهر می‌شود نه کار خود آن حضرت. در دعای جوشن کبیر (بند 90) رسول خداص می‌گوید: «لا یُحیي الموتى إلاّ هو = مردگان را جز خدا زنده نمی‌کند». خزائن قدرت خدا نه نزد رسول خدا است نه نزد امام. چنانکه خدا به رسول خود فرموده بگوید:

﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ﴾                  [الأنعام: 50]

«به شما نمی‌گویم که خزائن خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم».

در آخر این خبر ابوبصیر که کور بوده می‌گوید: امام دست کشید به صورتم بینا شدم سپس باردیگر دست کشید دوباره نابینا شدم. عوام‌فریبان زمان ما که اینگونه اخبار را شنیده‌اند، تظاهر به کوری کرده و می‌روند بر سر قبر امامان و امام­زادگان و پس از چندی داد و فریاد و غوغا می‌کنند که کوری شفا یافته که امام مرا شفا داد. چنانکه در زمان فرهاد میرزا در حرم امام رضاu غوغایی بر پا کردند که کوری شفا یافته امّا نامبرده مشت فریبکاران را باز کرد (ر. ک. زیارت و زیارت‌نامه ص 358).

در این حدیث امام به «ابوبصیر» فرموده: اگر می‌خواهی حتماً به بهشت بروی باید نابینا باشی؟ معلوم نیست که بینائی چه منافاتی با ورود به بهشت دارد که امام بهشتی بودنِ ابو بصیر را موکول به نابینایی او دانسته است؟

در این حدیث برای ابوبصیر و در حدیث پنجم باب 176، امام بهشت را برای همسایة ابوبصیر مشروط بر اینکه کارهای ناشایستش را ترک کند، ضمانت فرموده، در حالی که جُز کسانی که خدای متعال خود در قرآن به آنها وعدة بهشت یا دوزخ داده است، دیگران را نمی‌توان بدون سند متقن شرعی، محتوم‌الورود به بهشت یا دوزخ شمرد. آری، اگر کسی توبه کند خدا می‌پذیرد امّا به هرحال قبول یا ردّ توبه فقط در اختیار خداست و چنان نیست که غیر خدا بتواند آن را ضمانت کند! خدا به رسول خود فرموده:

﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ أَوۡ يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ أَوۡ يُعَذِّبَهُمۡ فَإِنَّهُمۡ ظَٰلِمُونَ﴾

                                                                                                                    [آل عمران: 128]

«چیزی از این کار به اختیار تو نیست. [خداست که] یا توبة ایشان را می‌پذیرد یا عذابشان می‌کند زیرا آنان ستمگراند».

اصولاً اسلام، مؤمنین ـ به­جز معدودی استثناء ـ را در حالتی بین خوف و رجاء قرار می‌دهد و قطعاً امام از این موضوع آگاه است و خلاف آن نمی‌گوید.

* حدیث 4- راوی می‌گوید: خدمت امام باقرu بودم که یک جفت قُمری نر و ماده آمدند خدمت امام و مدّتی با او سخن گفتند و رفتند. پرسیدم: قصّة این پرندگان چیست؟ امام فرمود: هر پرنده و چهارپا و هر ذی­روحی  از آدمیزاده نسبت به­ما مطیع‌تر است! این قُمری به مادة خود بدگمان شده بود و آن دو به قضاوت من راضی شدند. من به قُمری نر گفتم تو به قمری ماده ستم کرده‌ای!!

جای سؤال است که اوّلاً: مگر حیوانات هم  جفتِ خود را عقد می‌کنند و عهد زناشویی می‌بندند که کبوتر ماده فقط به یک نر اکتفا کند؟!

ثانیاً: جدّ ارجمند امام، یعنی رسول اکرمص زبان یهود (= عبری) نمی‌دانست (البقرة: 104) چگونه فرزند او زبان حیوانات را می‌داند؟!

ثالثاً: عقرب دست پیامبرص را گزید (ر. ک. کتاب حاضر ص149). پس چگونه همة جانوران مطیع‌ امام‌اند؟! اگر همة جانداران مطیع امام می‌بودند باید همة میکرب‌ها مطیع آن حضرت باشند و امام بیمار نشود در حالی که به تصریح شیخ صدوق (ر. ک. ص 128) امام بیمار می‌شود.

رابعاً: وقتی به همسر رسول اکرمص، نسبت ناروا دادند، آن حضرت از پاکدامنی و بی‌گناهی همسرش آگاه نبود و چون دربارة این موضوع با حضرت علیu مشورت فرمود، حضرت امیر نیز چون از بی‌گناهی او اطّلاعی نداشت، گفت: عائشه را رها کن تا اینکه آیات 11 تا 18 سورة نور نازل و عائشه تبرئه گردید. حال چگونه امام باقر حتّی از عفّت یا خیانت پرندگان با خبر است؟

این حدیث را غُلاۀ و جاعلین ناآشنا با قرآن ساخته‌اند. آیا به گفتة اینگونه افراد می‌توان سند مذهبی به دست آورد؟! آیا کلینی در هنگام ثبت این احادیث عقل خود را به کار می‌گرفت؟

* حدیث 5- می‌گوید: امام باقرu خود را «بقیّة الله» خوانده است. دربارة این آیه قبلاً سخن گفته‌ایم (ص766) و اینک خطا بودن این ادّعا بر خواننده آشکار است و می‌داند که این قول تهمت به حضرت باقرالعلومu است که کاملاً با قرآن آشنا بوده و قطعاً چنین سخنی نمی‌گفته است.

* حدیث 6- مجلسی دربارة جملة آخر این حدیث می‌گوید: این قول با هیچ یک از تواریخ جُز با آنچه در «روضة الواعظین» آمده، موافق نیست.



[1]- الموضوعات في الآثار والأخبار ص 233.