27. خاطراتی از آيت الله شريعتمداری

علاوه بر این چون در جوانی و در دوران تحصیل با آیت الله سید كاظم شریعتمداری همدرس بودم و در ایام اقامت در قم با ایشان مراوده داشتم، گمان نمی‌كردم وی انصاف را زیر پا بگذارد. وی تا هنگام كتاب "درسی از ولایت" تا حدودی از من حمایت می‌كرد و مهمتر اینكه تأییدیه ای برایم نوشته و از من تعریف و تمجید نموده و تصرفات مرا در امور شرعیه مجاز دانسته بود و حتی پس از انتشار "درسی از ولایت" نیز تا مدتی سكوت اختیار كرد. من نیز با توجه به سوابقم با وی، جواب او را به استفتایی كه در این موضوع از او شده بود، در كارتی كوچك چاپ و تكثیر كردم و به هر یك از كسانی كه به مسجد یا منزل ما می‌آمدند، یكی از این كارتها می‌دادم.

استفتاء مذکور و جواب آن چنین بود: حضرت آیت الله العظمی‌جناب آقای آیت الله شریعتمداری، پس از عرض سلام، اخیرا كتابی بنام "عقائد الشیعه" منتشر شده  در آن كتاب نوشته شده كه امام و پیغمبر _ صلی الله علیه و آله و سلم _ را همه كاره‌ی جهان می‌دانیم باذن الله، آیا این مطلب واقعا از عقاید شیعه است و دلیل عقلی و نقلی بر اثبات این مطلب داریم؟

بسمه تعالی
همه كار جهان در دست خداوند است، امام علیه السلام و پیغمبر صلی الله علیه و آله واسطه ایصال احكام إلهی اند.
مهر: سید كاظم شریعتمداری

اما چنانكه گفتم وقتی غوغا و هیاهوی دكانداران عوام فریب بالا گرفت آیت الله شریعتمداری نیز كه تا مدتی پس از انتشار درسی از ولایت با ما مخالفت نكرده بود، نه تنها سكوت نكرد بلكه به صف مخالفان پیوست!! دشمنان خرافی كه كتاب مذكور و چند كتاب دیگرم بازار آنها را خصوصا در ماه محرم، از رونق انداخته بود برای خنثی كردن اثر سخنان و تألیفات ما كه مورد توجه و فراگیر شده بود، با ارسال نامه ای كه پنج یا شش امضا داشت، از او خواستند كه صریحا نظر خود را در مورد اینجانب اعلام كند و دستخط او را تكثیر كرده و در میان مردم پخش كرده و حتی به در مسجد ما نیز الصاق كردند!

متن نامه و جواب آیت الله شریعتمداری چنین بود:

                                   بسم الله الرحمن الرحیم                مورخه 23/10/55

بیست و سوم محرم الحرام 1397
حضرت آیت الله العظمی‌آقای شریعتمداری مدظله العالی          
بدین وسیله معروض می‌داریم، اجازه نامه ای بنام آقای سید ابوالفضل برقعی امام جماعت مسجد وزیر دفتر تهران بامضای شما در محل توزیع گردیده است كه ایشان من جمیع الجهات مجاز و مأذون در تصدی كلیه‌ی امور شرعیه می‌باشند. لذا از حضور مباركتان استفسار می‌شود كه آیا این اجازه نامه مربوط به قبل از تظاهرات ایشان به وهابیگری و سنیگری و مشرك دانستن مراجع تقلید و متهم نمودن شیعیان به بدعت و بت پرستی و شرك، می‌باشد، یا اینكه مربوط به بعد از آن است.
استدعا داریم نظر مباركتان را برای اطلاع اهالی محل و مسلمینی كه بوسیله این اجازه نامه و تبلیغات سوء این شخص اغفال شده اند اعلام و ابلاغ فرمایید.والسلام من اتبع الهدی

باسمه تعالی
اجازه نامه‌ی مزبور تاریخش قبل از این جریانات است فعلا آقای سید ابوالفضل برقعی مزبور هیچ نوع سمتی از طرف ما ندارد، و اجازه ای كه بتاریخ خیلی گذشته داده شده است لغو و باطل و تاریخ سال آن را عمدا محو كرده اند.فی 22 محرم/1397     23/10/55    مهر: سیدكاظم شریعتمداری

من از زمان تحصیل در حوزه‌ی علمیه‌ی قم، سید كاظم شریعتمداری را می‌شناختم و با وی همدرس بودم، او نیز مرا به خوبی می‌شناخت و با احوالم آشنا بود، ولی وقتی هیاهوی معتادان به بدعت بالا گرفت، ایشان هم چنانكه از همولایتی خود یعنی آیت الله علی اصغر محیی الدین بنابی كه او نیز در آذربایجان خصوصا بناب و تبریز همچون نگارنده به بیان حقایق قرآن و زدودن غبار بدعتها و خرافات از چهره‌ی نورانی اسلام، قیام كرده بود، كمترین حمایتی نكرد و او را با مخالفان خرافی و مدافع بدعتها تنها گذاشت، به اینجانب نیز نه تنها پشت كرد و حق را آشكار نساخت! بلكه چنانكه ملاحظه شد علیه حقیر اعلامیه نیز صادر كرد، در حالی كه پیش از این من با ایشان مراوده و ارتباط و از وی خاطرات بسیار داشتم و از جمله خاطراتی كه از وی دارم یكی را در اینجا نقل می‌كنم كه امیدوارم خالی از فایده نباشد:

روزی در منزل آقای شریعتمداری همراه عده ای از فضلا میهمان بودم كه سخن از اصول دین به میان آوردم و از آقای شریعتمداری پرسیدم حضرت آیت الله، اصول دین چند تاست؟ ایشان گفت: پنج تا، پرسیدم آیا آیه و یا حدیثی داریم كه: "اصول الدین خمسه"؟ گفت: خیر، گفتم پس به چه دلیل اصول دین پنج تاست و سه یا چهار و یا شش تا نیست؟ وی قدری اندیشید و سپس گفت: درست است كه ما آیه یا حدیثی كه بگوید اصول دین پنج تاست نداریم ولی علمای ما پس از بررسی و با ادله عقلی و براهین علمی‌به این نتیجه رسیده اند. من در جواب ایشان خندیدم، ایشان تعجب كرد و پرسید: آقای برقعی چرا می‌خندی؟ گفتم خنده هم دارد كه خداوند تبارك و تعالی پیغمبری بفرستد و كتابی نازل كند و به مردم بگوید ایمان بیاورید و به رسولش بفرماید با مردم جهاد كن تا ایمان بیاورند، ولی در كتابش بیان نكند كه مردم به چند چیز ایمان بیاورند، بلكه بگوید صبر كنید چند صد سال دیگر علمای حوزه ها با دلایل عقلی و براهین علمی‌به شما می‌گویند كه به چند چیز ایمان آورید!! آیا چنین مذهبی خنده ندارد؟ در این هنگام خود آقای شریعتمداری نیز خنده اش گرفت.