24. اقامتی چند روزه در قوچان
به یاد دارم كه یك سال تابستان سفری به قوچان رفتم، اهل آنجا مرا به اقامت چند روزه در آن شهرستان دعوت كردند و تقاضای امامت و موعظه نمودند. موحد فاضل جناب آقای سید جلال جلالی نیز از من خواست كه مدتی برای ارشاد مردم در قوچان اقامت كنم، من هم مضایقه نكردم و پذیرفتم. چون شبها در مسجد و در مدرسهی عوضیه منبر میرفتم، تمام اهل شهر اجتماع میكردند چه در خود مسجد و چه در اطراف مسجد در خیابانها، مملو از جمعیت میشد. قدری از خرافات عرفا و صوفیه و قلندران را در ضمن سخنرانیهای خود بیان كردم، صوفی مسلك ها متوسل به ساواك و شهربانی شدند. مأمورین ساواك وقت ظهر سر سفرهی نهار آمدند و نگذاشتند نهار بخورم، مانند میرغضب با كمال تندی و به صورتی وحشیانه، مرا در ماشین خود گذاشته و حركت دادند وبه ادارهی ساواك بردند. رئیس ساواك هم جوان نادان مغرور و نفهمیبود تا وارد شدم و سلام كردم بنا كرد فحش دادن و حمله كردن و لگد برای ما پرتاب كردن. به هر حال این بود دولت شاه و این بود ضعف ملت، تا اینكه مرا با ماشین به طرف مشهد حركت دادند و بردند و در اداره ساواك مشهد و شب را در آنجا ماندم، فردا رئیس ساواك مشهد ما را خواست، و من به او گفتم شما ملت را به خود بدبین میكنید برای خاطر شندر غاز كه صوفیه قوچان به رئیس ساواك آنجا كه جوان نفهمیاست داده اینطور به یك مرد مجتهد خیرخواه توهین میكنید. ولی اصلا ساواك اداره ای نبود كه مأمورانش سخن منطقی بفهمند. همین قدر باید دانست قوی شدن دولت برای ملت بسیار خطرناك است. من دیدم رئیس ساواك مشهد با ملایمت سخن میگوید، پنداشتم آدم بهتری است یعنی از رئیس ساواك قوچان بهتر است، ولی خبر نداشتم وبعد متوجه شدم كه تمام مردم قوچان یكپارچه قیام كرده و بازارها را تعطیل كرده اند و به سبب توهینی كه ساواك قوچان به من كرده، شهر یك پارچه عزا دار شده و جمعیت بسیاری برای شكایت به مشهد آمده اند وبر اثر این اتفاق است كه رئیس ساواك قدری ملایم شده. به هر حال ظهر بود كه مرا آزاد كردند، آمدم از ساواك بیرون، دیدم جمعیت و اهالی قوچان همت كرده اند و تا در اداره ساواك به استقبال آمده اند. فهمیدم مردم قوچان مردمان غیور و با همتی هستند ولی متأسفانه اغلب آخوندهای آنجا مردمینادان و پست و مفتخورند. مثلا یكی از آخوندهای آنجا كه غین علی و یا برادرش غین علی نام داشت به من میگفت من هرگاه بخواهم با همسرم جماع كنم با حول و قوهی علی (ع) جماع میكنم!! این آخوند احمق مشرك مدعی بود كه سی سال در نجف درس سطح و خارج خوانده است؟! باید بر ملتی كه چنین راهنمایانی دارند تأسف خورد!
به هر حال چون از اداره ساواك مشهد بیرون آمدم دور ما را گرفتند كه مردم قوچان منتظرند و باید فوری با شما به قوچان باز گردیم. گفتم تلفن كنید كه ما ساعت پنج بعد از ظهر حركت خواهیم كرد و چون به سوی قوچان حركت كردیم، تمام اهالی شهر و قریه های اطراف آن تا 20 فرسخی به تدریج به استقبال آمده بودند كه نزدیك شهر قوچان كه رسیدم گاو و گوسفندهای زیادی برای قربانی آورده بودند، ولی چون چنین قربانی كاری شرك آمیز بود، مانع شدم و نگذاشتم برای استقبال از من قربانی كنند، و از قراری كه میگفتند چنین استقبالی سابقه نداشته است. چون وارد شهر شدم مرا سر دست بلند كردند و به طرف مسجد آوردند. و من همان شب منبر رفتم و از ایشان تشكر كردم، و پس از چندین شب بیان حقایق قرآنی به تهران مراجعت كردم.