191. باب مولد أبي محمد الحسن بن علیّ

کلینی در این باب، نام مادر و تاریخ تولّد و وفات حضرت عسکریu را نقل نموده است. شیخ مفید نیز مانند کلینی اشاره به شهادت امام حسن عسکری نکرده و می‌گوید: آن حضرت در شب هشتم ربیع الأوّل سال 260 در گذشت[1].

در این باب 27 خبر آمده که آقای بهبودی هیچ یک را صحیح ندانسته است. مجلسی حدیث 27 را صحیح و حدیث 25 و 26 را مرسل و حدیث 2 تا 8 و حدیث 23 و 24 را مجهول و بقیّه را ضعیف دانسته است!

* حدیث 1- دلالت دارد که حضرت عسکریu فرزندی نداشت و دلالت دارد که افرادی ثقه و تعدادی طبیب بر بالینش حاضر بوده‌اند و امام مقتول نشده بلکه به مرگ طبیعی وفات یافته است.

* حدیث 2- برخلاف قرآن است و ادّعا کرده که حضرت عسکری، زمان مرگ مُعتَزّ و عبدالله بن محمّد بن داود را از قبل اعلام کرده بود!

* حدیث 3 و5- «محمّد بن ابراهیم» معروف به «ابن الکُردیّ» که مهمل است از قول «محمّد بن ابراهیم بن موسی بن جعفر» که ضعیف است، قصّه‌ای نقل کرده که حضرت عسکریu برای یک واقفی معجزه کرد ولی او بر مذهب خود باقی ماند! چه معجزة بیهوده‌ای!

قصة پنجم را «أبو أحمد بن راشد» که مهمل و مجهول است از قول ضعیفی به نام «ابو هاشم الجعفری» نقل کرده است!

جالب است که در روایت سوّم بدون آنکه از امام درخواست کنند آن حضرت حاجت آنها را دانست و پولی را که می‌خواستند، به ایشان داد امّا در حدیث پنجم، امام از احتیاج راوی خبر نداشت تا اینکه وی از فقر خود نزد آن حضرت شکوه کرد!

تذکّر: شیخ مفید دو حدیث فوق را در «الإرشاد» (ج 2 ص 326 و 328) آورده است! آیا با اینگونه احادیث چیزی ثابت می‌شود؟!

* حدیث 4- می‌گوید: امام استری را رام کرد که دیگران نمی‌توانستند رام کنند.

تذکّر: شیخ مفید این حدیث را در «الإرشاد» (ج 2 ص 327) ذکر کرده است.

* حدیث 6- راوی آن فردی است مجهول به نام «ابو عبدالله بن صالح».

تذکّر: شیخ مفید این­روایت مجهول­را در « الإرشاد» (ج 2 ص 329) آورده است.

* حدیث 7 و 8- این دو حدیث را دو فرد مجهول به نام «علیّ بن الحسن الفَضل الیَمانیّ» و «محمّد بن اسماعیل العَلَویّ» نقل کرده‌اند.

تذکّر: شیخ مفید دو حدیث فوق را در «الإرشاد» (ج2 ص329 و330) ذکر کرده است.

* حدیث 9 إلی 22- همة این احادیث را «إسحاق بن محمّد النَّخَعیّ البَصری» نقل کرده که به اتّفاق علمای رجال، ضعیف و کذّاب و جاعل حدیث است! نجاشی او را فاسدالمذهب و معدن تخلیط و دروغ‌‌آمیزی در سخن، شمرده است. شیخ طوسی او را غالی شمرده و علاّمة حلی فرموده: به مرویّات او اعتنایی نمی‌شود. کشّی به نقل از استادش عیّاشی خبری نقل کرده که حاکی است که وی حدیث جعل می‌کرد. او را زعیم گروهی از غُلاۀ موسوم به «إسحاقیّه» شمرده‌اند. اسحاق یا از مجاهیل از قبیل «أحمد بن محمّد الأقرَع» (حدیث 11 و 12) و عُمَر بن أبی‌مُسلِم (حدیث 18) و یحیی بن القُشَیرِیّ (حدیث 19) و محمّد بن الرّبیع السّائیّ (حدیث 20) روایت می‌کند یا از کذّابانی از قبیل محمّد بن حسن شَموّن (حدیث 16 و 17) و ابو هاشم جعفری (حدیث 10 و 21)!!

أحادیث اسحاق دلالت بر علم غیب امام و اطّلاع از ما فی الصّدور مردم دارد! در حالی که ضمایر مردم را فقط خدا می‌داند که فرموده:

﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعۡلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمۡ﴾                                                     [النمّل: 74]

«همانا پروردگارت آنچه را که سینه‌هایشان نهان می‌دارد، می‌داند».

﴿يَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾                                                            [الفرقان: 6]

«[خدا] راز پنهان را در آسمان‌ها و زمین می‌داند».

﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ﴾                                                 [المائدة: 7]

«از خدا پروا کنید، همانا خداوند بدانچه در سینه‌هاست آگاه است».

و آیات بسیار دیگر.

امّا متأسفانه کلینی در نقل احادیث، به موافقت یا عدم موافقت آنها با قرآن توجّه ندارد!

تذکّر: شیخ مفید احادیث 10 و 11 و 13 و 14 و 15 و 16 این باب را که همگی از مرویّات «اسحاق» است در «الإرشاد» (ج 2 صفحة 330 به بعد) آورده است!!

قابل توجّه است که حدیث 15 مدّعی است امام با اینکه می‌دانسته اسب یکی از پیروانش امشب می‌میرد، از او خواسته اسبش را هرچه سریعتر معاوضه کند، ولی خوشبختانه وی چنین نکرد، و إلاّ فرد معاوضه‌پذیر، مغبون و متضرّر می‌شد! حاشا که امام به پیروانش این چنین توصیه کند! این هم شد روایت؟! آیا جاعل حدیث غیر مستقیم می‌خواست بگوید: امام از علم خود، سوء استفاده می‌کرده است؟!

* حدیث 23- مجهول و بی‌اعتبار است.

* حدیث 24- «محمد بن الحسن المَکفوف» که مهمل است از قول یکی از دوستان مجهولش از قول یک مسیحی ـ که مسلمان نشده و امامت حضرت عسکری را نپذیرفته ـ معجزه‌ای نقل کرده است!! معلوم نیست چرا امام برای هرکس و ناکس معجزه می‌کند؟!

* حدیث 25 و 26- مرسل و بی‌اعتباراند.

* حدیث 27- دربارة این حدیث قبلاً سخن گفته‌ایم (ص215).



[1]- الإرشاد، ج 2 ص 326.