168. باب أنّه لیس شيء من الحقّ في ید النّاس إلاّ ما خرج من عند الأئمّة‡ وأنّ کلّ شيء لم یخرج من عندهم فهو باطل
در این باب شش حدیث آمده که مجلسی حدیث 1 و 3 و 4 را صحیح و حدیث 2 را حسن و 5 و 6 را مجهول شمرده است. آقای بهبودی حدیث 2 و 3 و 4 را صحیح دانسته است.
بنا به مضمون این روایات امام فرموده: آنچه که مردم از حقّ و صواب دارند از جانب ما اهل بیت صادر شده و آنچه ناحقّ و باطل و ناصواب باشد از دیگران است. میگوییم: کتب حدیث ما، هر چه نوشتهاند ـ اعمّ از حق و باطل ـ همه را به أئمّه نسبت دادهاند! اگر مقصود همین احادیثی است که امثال کلینی راوی و ناقل آنند، در این صورت باید گفت: اکثر مطالب آنها ضدّ قرآن و عقل است. به نظر ما مقصود امام احادیثی است که واقعاً از امام صادر شده و رُوات فاسدالعقیده در آن دخالت نکردهاند. بنابراین با توجه به وضع کنونی کتب حدیث از قبیل «کافی» باید گفت: هر چه از ایشان رسیده و به آن بزرگواران منسوب است اگر موافق و مطابق با قرآن باشد، پذیرفتنی و آنچه موافق کتاب خدا نیست، مردود است و در واقع گفتة آن بزرگواران نیست بلکه به ایشان افتراء بستهاند. و باید دانست هر حکمی متّخذ از قرآن و سنّت باشد باید پذیرفت. حال أئمّه بیان کرده باشند یا نه.
در حدیث ششم این باب طبق معمول سعی شده، مردم را نسبت به دو تن موسوم به «عبّاد بن کثیر» و فقیهی به نام «ابن شُرَیح» بدبین سازند. در این روایت راوی قصد داشته آن دو را غیر زیرک جلوه دهد و به طور ضمنی بگوید: غلام پدر امام صادقu «عبدالله بن مَیمون القَدّاح» از آن دو باهوشتر بود و مسائل را زودتر و بهتر میفهمید! امّا لازم است بدانیم که «ابن داود» او را در شمار ضعفا و در زمرة کسانی که مورد لعن قرار گرفتهاند آورده و «کشّی» نیز نقل کرده که او خود در احادیث مطالبی را اضافه میکرد! علاوه بر این، وی هیچ گاه امام باقرu را ملاقات نکرده و حدیث او از آن حضرت به لحاظ متن و سند دروغ است[1]. روات کلینی از چنین کسی تعریف کردهاند!