159. باب أنّ الإمام لا یغسله إلا إمام من الأئمة‡
در این باب سه حدیث آمده که هر دو «محمّد باقر» هیچ یک را صحیح ندانستهاند و مجلسی به ضعف هر سه تصریح کرده است! راوی هر سه روایت «مُعَلّی بن محمّد» است که پیش از این معرّفی شده است. (به فهرست مطالب کتاب مراجعه شود) سایر رُوات نیز از قبیل «محمّد بن جمهور» و «حسن وشّاء» وضع خوبی ندارند!
روایات این باب معنای واضح و درستی نداشته و بر خلاف حقایق تاریخی است. معلوم میشودکه کلینی تاریخ زندگی أئمّه را بهخوبی نمیدانسته و إلاّ این أکاذیب را به عنوان «الآثار الصّحیحة عن الصّادِقِین» تحویل خواننده نمیداد!
حضرت سیّد الشهداءu و حضرت کاظم و حضرت رضا و حضرت جواد را پسرانشان غسل ندادند زیرا حضرت سجّاد در زمان شهادت پدرش بیمار و در اسارت بود و هنگام وفات حضرت رضا، حضرت جواد کودک بود و در زمان وفات خودش، حضرت هادی طفلی نابالغ بود.
ممکن است روضهخوانی بگوید: حضرت سجّاد یا حضرت رضا (از مدینه به بغداد) طیّالأرض کرده و بر جنازة پدرش حاضر شده است! یادآور میشویم که چون مکّیان خواستند رسول خداص را ـ که مقامش از تمام أئمّه والاتر و بالاتر است ـ بکشند، پیاده از مکّه بیرون رفت و بقیّة راه را تا مدینه با زحمت فراوان و با شتر پیمود و بر خلاف مشایخ صوفیّه طیّالأرض نکرد، در حالی که اگر طیّالأرض میکرد، معلوم بود که این معجزه برای تصدیق نبوّت و رسالت اوست، امّا معجزه برای حضرت رضا برای چیست؟ آیا شما او را هم پیامبر میدانید؟!
شیخ مفید میگوید: امام کاظمu برای تغسیل و تکفین خویش نامی از پسر نبرد بلکه این کار را بر عهدة یکی از غلامانش گذاشت[1]. در حدیث چهارم باب 147 کافی نیز امام رضاu در پاسخ این سؤال که «چگونه از مرگ پدرت آگاه شدی در حالی که تو در مدینهای و آن حضرت در بغداد بود»؟ نفرمود: من خود او را غسل دادم، بلکه فرمود: مرگش به من الهام شد. در حدیث اوّل و سوّم باب 147 نیز اشارهای بر حضور بر جنازة پدرش نفرموده است. امّا در این باب رُوات کلینی میگویند: امام رضاu گفته است: من پدرم را غسل دادم! و به علاوه، غسل امام با غسل دیگران فرقی ندارد بر تمام مسلمین حاضر واجب کفائی است نه بر غائب