154. باب من مات ولیس له إمام من أئمة الهدی وهو من الباب الأوّل

این باب مشتمل است بر چهار حدیث که مجلسی حدیث 1 و 2 و 4 را ضعیف و 3 را صحیح دانسته و آقای بهبودی نیز حدیث سوّم را صحیح شمرده است.

احادیث این باب مشابه احادیث باب 143 است. دربارة اینگونه احادیث باید گفت: اگر مقصود از این امام، امامی است که خدا آن را هادی و امام قرار داده است، مورد تردید هیچ یک از مسلمین نیست. در کتاب خدا جُز به امام و هادی بودنِ قرآن تصریح نشده و فقط قرآن، پیشوای هدایت معرّفی شده و آن را:

﴿تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِينَ﴾                           [النّحل: 89]

خوانده و آن را پس از «تورات» امام قرار داده و فرموده:

﴿وَمِن قَبۡلِهِۦ كِتَٰبُ مُوسَىٰٓ إِمَامٗا﴾                                                         [الأحقاف: 12]

«و کتاب موسی پیش از آن (= قرآن) امام بود».

حضرت علیu و اولاد عزیزش نیز چنانکه گفته‌ایم (ص 386 و387) کتاب خدا را امام خود شمرده‌اند و اگر کسی راست می‌گوید که پیرو علی و اولاد اوست باید مانند ایشان کتاب خدا را امام خود بداند. اگر راویان گمراه غالی قرآن را کنار گذاشته‌اند و می‌خواهند غیر آن را امام إلهی معرّفی کنند و مردن کسانی که امام بدون دلیل و مدرک آنها را، نپذیرفته‌اند مردن جاهلیّت می‌شمارند، بسیار بی‌انصافی کرده‌اند.

کلینی که در این باب روایاتی را جمع کرده که می‌گویند: هر که امام الهی نداشته باشد کافر و منافق است چرا احادیثی نقل کرده که حضرات صادِقَین ـ عَلَیهِمَاالسَّلام ـ فرموده‌اند: بسیاری از مسلمانانی که امام الهی ندارند و او را نمی‌شناسند، کافر و منافق نیستند؟ (اصول کافی، ج 2، «باب الضَّلال»، ص 401 تا 403)[1] علاوه بر این، روایت دوّم باب 143 می‌گوید: مرگ فرد بی‌امام مرگ کفر و نفاق است امّا روایت دوّم باب 144 مرگ وی را مرگ ضلال گفته است!

تذکّر: اخباری که می‌گوید: «بُنِیَ الإسلامُ علی خمسة: الصّلاة والزکّاه والحجّ والجهاد والولایة وما نُودِیَ بشيء کما نودي بالولایة = اسلام بر پنج [رکن] استوار شده است: نماز و زکات و حجّ و جهاد و ولایت و مردم آنچنانکه به ولایت دعوت و مکلّف شده‌اند به چیزی دعوت نشده‌اند». مقصود رسول خداص این بوده که مسلمان باید، زمامدار و امام مسلمین را که انتخاب می‌کند، بشناسد و فرد کم اطّلاع و غیرصالح و ظالم را انتخاب نکند زیرا امامت و زمامداری مسلمین امری بسیار مهمّ و مؤثّر است و برقراری درست چهار رُکن دیگر، منوط به وجود ولیّ و امام لائق و قابل است که احکام اسلام را به درستی اجرا کند. به عبارت دیگر، برای انتخاب زمامدار مسلمین بیشتر سفارش شده زیرا اجرای تمام احکام اسلام موقوف و موکول است به وجود مجریان صالح و کاردان. حدیث فوق را امام باقرu توضیح داده و فرموده: « بُنِيَ الإسلامُ على خمسة أشیاء: على الصّلاة والزّکاة والصّوم والحجّ والولایة وأفضلهنّ الولایة لأنّه مفتاحهنّ والوالي هو الدّلیل علیهنّ = اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز و زکات و روزه و حجّ و ولایت. ولایت برترین این پنج چیز است زیرا کلید آنهاست و والی راهنمای [مردم] به آنهاست»[2].



[1]- همچنین مراجعه کنید به کتاب حاضر، صفحه 165.

[2] - لكن آنچه از پیامبرص ثابت و صحیح است که فرموده‌اند: « بُنِیَ الإسلامُ عَلی­خَمسٍ: شَهادَةُ أن لا إلهَ إلاّ اللهُ وَأنّ مُحَمَّداً رَسولُ اللهِ وإقامِ الصَّلاةِ وَإیتاءِ الزَّکاةِ وَالْـحَجِّ وَصَومِ رَمَضانَ»  (متفق عليه، نگا: التّاج الجامع لِلأصول فی أحادیث الرّسول، ج1، ص24). ترجمه: «اسلام بر پنج بنا استوار است: گواهی دادن بر شهادت لاإلهَ إلاّ الله و محمّد رسول الله و برپا داشتن نماز و دادن زکات و حجّ و روزۀ ماه رمضان». (مُصحّح چاپ حاضر)