107. باب أنّ مثل سلاح رسول الله مثل التّابوت في بني إسرائیل
کلینی در این باب 4 حدیث آورده که آقای بهبودی هیچ یک را صحیح ندانسته است. مجلسی حدیث 1 را مجهول و 2 را موثّق و 3 و 4 را صحیح دانسته است!! اوّلین حدیث این باب همان حدیث نخست باب 96 است که کلینی قسمتی از آن را در اینجا نقل کرده است. سه حدیث بعدی نیز همان خرافه را تکرار کردهاند. متن احادیث این باب هم مخالف عقل است و هم مخالف تاریخ، زیرا میگوید: اسلحة رسول خداص مانند تابوت بنیاسرائیل است همان طور که تابوت هر جا که بود نبوّت در آنجا بود، هرجا که اسلحة پیامبر باشد امامت و علم پیامبر نیز همان جاست!!
میپرسیم: أوّلاً: چرا قرآن نفرموده امام مسلمین کسی است که سلاح رسول ما نزد او باشد و چرا پیامبر در کلمات خود در غدیرخم نفرمود که سلاح من نزد علی است و أیّها النّاس از کسی اطاعت کنید که سلاح من نزد او باشد تا بدین ترتیب مردم این دلیل و نشانة مهمّ امامت را بشناسند.
ثانیاً: آیا اسلحة رسول خداص موجد علم و امامت است؟ آیا نبوّت حضرت موسی و عیسی و..... فرع بر تابوت بوده یا بر عکس، وجود تابوت فرع بر نبوّت آن بزرگواران بوده است؟ آیا نبوّت حضرت سلیمان فرع بر انگشتر بوده یا اینکه بالعکس؟ اینگونه خرافات را حافظ نیز در شعر خود ترویج کرده است[1]. بنا به اینگونه افسانهها چون دیوی انگشتر حضرت سلیمان را دزدید، او نیز کارهای آن حضرت را انجام میداد!! امّا جای تأسّف بسیار است که اینگونه خرافات در کتاب مذهبی به مردم عرضه شود!
ثالثاً: میگوییم اگر تابوت نشانه و دلیل نبوّت بود و سلاح پیامبر نیز همانند آن است. در این صورت، سلاح نشانة نبوّت خواهد بود. أئمّه که نبوّت ندارند. آیا رُوات کلینی برای أئمّه مقام نبوّت قائلاند؟
[1]- فی المثل حافظ سروده است:
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار |
|
صد مُلک سلیمانم در زیر نگین باشد |
درجواب او گفتهام:
یک نکته در این دیوان جُز وهم نمیباشد |
|
کی مُلک سلیمانی در زیر نگین باشد |
این مُلک سلیمانی از حشمت ربّانی است |
|
کی دیو بدزدد آن، تا دیو چنین باشد |