96. باب عرض الأعمال علی النّبيص والأئمّة ‡
این باب دارای شش حدیث است که آقای بهبودی هیچ از آنها را صحیح ندانسته است. مجلسی احادیث 1 و 2 و 5 را ضعیف و 3 را حسن موثّق و 4 را مجهول دانسته است.
در این باب رُوات کلینی ادّعا دارند که اعمال همة بندگان خود اعمّ از زشتکاران و نیکوکاران بر پیغمبر و أئمّه عرضه و ارائه میشود و آنان از کارهای زشت و زیبا و خوب و بد مردم باخبر اند. امّا چنانکه در فصل «علم غیب و معجزه و کرامت در قرآن» (صفحة 125 کتاب حاضر) و فصول دیگر این کتاب گفتهایم پیغمبر و امام هیچگاه ادّعا نکردهاند که ما از اعمال مردم باخبر و از احوال آنان آگاهیم. اخبار این باب مخالف قرآن و مخالف اقوال أئمه از جمله حضرت علیu است که فقط خدا را شاهد بر مردم دانسته و فرموده: «لاشهیدَ(*) غیرُه ولا وکیلَ دونه = جُز خدا هیچ کس شاهد [بر اعمال مردم] وکسی که کار به او واگذار شود نیست» (نهجالبلاغه، نامة 26). خداوندِ ستّارالعیوب احدی از بندگانش را شاهد و ناظر اعمال دیگران قرار نداده است. امّا شهادت دادن انبیاء و شهداء در قیامت به معنای شاهد و ناظربودنِ ایشان بر تمام اعمال مردم نیست بلکه آنان در محکمة رستاخیز دربارة اموری که واقعاً شاهدش بودهاند گواهی میدهند نه اینکه ایشان ناظر و شاهد تمام اعمال آشکار و نهان همة افراد أمّت خویش باشند و إلّا لازم میآید علاوه بر پیغمبر و امام، شهداء و صدّیقین و صالحین نیز شاهد و ناظر اعمال مردم باشند، زیرا آنان نیز در قیامت گواهی خواهند داد!
در چهار حدیث این باب به آیة 105 سورة توبه استناد شده در حالی که آشنایان با قرآن میدانند که سورة مذکور در سال نهم هجری و در وقایع غزوة تبوک یعنی قبل از حجّةالوداع و واقعة غدیرخم و حتّی قبل از ماجرای مباهله نازل گردیده است. از اینرو اصلاً مسألة امامت و امام برای مردم بههیچوجه شناخته نبود. حال چگونه ممکن است قرآن به مردم بگوید: أیُّها النّاس، أئمّه ـ که هنوز برای احدی شناخته نیستند ـ شاهد عمل شما خواهد بود!
احادیث 1 و 6 را قبلاً بررسی کردهایم (صفحة 154 و 197 کتاب حاضر) و در اینجا تکرار نمیکنیم. حدیث دوّم را نیز همچون حدیث اوّل «حسین بن سعید» غالی روایت نموده و دارای همان اشکالاتی است که در بررسی حدیث نخست گفتهایم. حدیث سوّم را «عثمان بن عیسی» نقل کرده که در خیانت به امام کاظمu با «بطائنی» شریک بوده است. «سَماعَه» نیز واقفی است. حدیث چهارم به لحاظ سند مجهول و به لحاظ متن دارای اشکالات حدیث اوّل و ششم است. حدیث پنجم هرچند تهمتی است به حضرت باقرالعلومu امّا ألفاظ آیه را درست نقل کرده درحالیکه در حدیث 62 باب مفتضح 165 کافی، به امام صادقu تهمت زدهاند که قراءت همین آیه را به شکل دیگری دانسته است!! البتّه باید به خواننده هشدار دهیم تا فریب دکّانداران مذهبی و توجیهات مِن عِندی آنها را نخورد و توجّه داشته باشد که در مورد اینگونه روایات آنها نمیتوانند بدون هیچ دلیل و قرینهای، به دروغ ادّعا کنند که منظور تفسیر آیه بوده است. زیرا در اینصورت لااقلّ امامu همچون حدیث 5 باب 87 ـ و بسیاری از احادیث نظیر آن ـ آیه را عیناً نقل میفرمود، سپس میگفت: مراد فلان است. امّا در اینجا اوّلاً: امام ضمیر مؤنث «هِيَ» استعمال فرموده که مرجع آن «آیه» است نه «تفسیر»، و إلّا ضمیر مذکّر به کار میبرد.
ثانیاً: گوینده که آیه را تفسیر نکرده بود تا امام بفرماید: «لَیسَ هکَذا = چنین نیست» بلکه فرد مذکور آیه را تلاوت کرده بود. أمّا در روایت مذکور امام فرموده در آیه «مُؤمِنون» نیست بلکه «مَأمونون» است و مراد از لفظ «مَأمونون» ما هستیم. یعنی امام لفظ «مأمونون» را تفسیر کرده است.
مخفی نماند حدیث مذکور را نیز همچون حدیث پنجم باب 87 «احمد بن مِهران» برای کلینی نقل کرده است. او نیز بدون آنکه بیندیشد هر دو روایت را در کتاب خویش ثبت کرده است!