75. باب أنّ الحجّة لاتقوم لله علی خلقه إلا بإمام
این باب چهار حدیث داراست که آقای بهبودی هیچ یک را صحیح ندانسته، مجلسی نیز حدیث دوّم را ضعیف وسوّم را مجهول شمرده امّا حدیث اوّل و چهارم را صحیح دانسته است!
عنوانی که کلینی برای این باب اختیار کرده مخالف قرآن و کلام امیرالمؤمنینu است. زیرا قرآن کریم فرموده بعد از رسل حجّتی نیست (النّساء: 165). حضرت علی نیز ـ چنانکه قبلاً نیز گفتهایم[1]ـ فرموده: با پیامبر ما، حجّت خداوند [بر بندگان] پایان پذیرفت (نهجالبلاغه، خطبة 91) و فرموده: خداوند قرآن را بر شما حجّت گرفته است (خطبة 86 و 176) و فرموده: قرآن حجّت خدا بر خلق اوست (خطبة 183) و فرموده: «أرسله بحجة کافیة = خداوند پیامبر را با حجّتی بسنده [به سوی خلق] فرستاد» (خطبة 161). بنابراین شرع حجّت را معرّفی کرده و دیگر نیازی نیست که رُوات ضعیف و مجهولالحال برای مسلمین حجّت بیاورند و به عنوان «قال الإمام...» هرچه بخواهند به اسلام بیفزایند یا از آن بکاهند!
* حدیث 1 و 2 و 3- سه خبر از چهار خبر این باب میگوید: حجّت خدا بر خلق قایم نخواهد شد مگر با امامی که شناخته شود! عیب این اخبار علاوه بر مخالفت با قرآن، آن است که میگویند: امام در صورتی حجّت است که شناخته شود، در نتیجه اگر شناخته نشود، حجّت نیست، پس اکنون که قرنهاست که ما حجّت را نمیشناسیم و به او دسترسی نداریم و جُز نام چیزی از او نمیدانیم، حجّت بر ما تمام نشده و باید سرگردان باشیم و هرکار دلمان خواست بکنیم؟!! آیا مقصود این اخبار، القاء همین مسأله بوده است؟ وانگهی این کاری موجّه نیست که هرکس خواست خود را «حجّة الله علی عباده» بخواند. اگر امام «حجّت الله» است باید خدا درکتابش معرّفی فرماید نه آنکه رُوات معلوم الحال کلینی بگویند! جالب است که از سه خبر مذکور، حدیث دوّم و سوّم را حتّی مجلسی صحیح ندانسته است. باقی میماند خبر أوّل که نخستین راوی آن را معرّفی میکنیم تا وضع آن نیز معلوم شود.
أبوسلیمان داود بن کثیر الرَّقّیّ را اکثر علمای رجال ضعیف و غالی بلکه رکن غُلاۀ شمردهاند. غضائری او را فردی فاسدالمذهب خوانده که به اوتوجّه نمیشود. نجاشی هم خود فرموده و هم از «أحمد بن عبدالواحد» نقل کرده که «داود رقی» ضعیف است و غُلاۀ از او روایت میکنند. کشّی و شهید ثانی و علّامة حلی دربارة او چنین گفتهاند. واقعاً چه خوب گفتهاند زیرا امروز نیز پس از هزار سال میبینیم یکی از غُلاۀ زمان ما به نام «سیّدابوالفضل نبوی قمّی» که خود را «آیت الله العظمی» نامیده در صفحه 249 کتابی که به نام «أمراء هستی» نوشته برای تأیید خرافات خود از «خرائج راوندی» که مملوّ است از مطالب غلوّآمیز، از داود رقّی نقل کرده که امام صادق فرمود: اگر ما نبودیم نهرها جاری نمیگردید درختها سبز نمیشد و میوه نمیداد[2]!!
* حدیث 4- حدیث چهارم که «برقیِ» بیاعتبار آن را نقل کرده، خبر واحد است که معنای صحیح ومفیدی ندارد و میگوید: حجّت پیش از خلق و با خلق و بعد از خلق است! میپرسیم: پیش از خلق برای که و به چه منظوری و همچنین پس از خلق یعنی چه؟!
این خبر مشابه حدیثی است که از قول رسول خداص ساختهاند که فرمود: «کنتُ نبیّاً وآدم بین الماء والطین = من آن هنگام که حضرت آدمu بین آب و گل بود، پیامبر بودم»! راستی در آن زمان برای که و برای چه پیامبر بود؟ و پیمبری او چه فائدهای داشت؟ علاوه بر این جاعل این خبر حدیثش را غلط بافته زیرا باید میگفت: «بین الماء والتّراب» زیرا «طین = گِل» خود آب دارد و گفتن: بین الماء و الطّین معنی ندارد بلکه باید چنین میبافت: کنتُ نبیّا وآدم في الطین.